یک ماهگی
پسر خوشگلم یک ماهگیت مبارک
یک ماهی میشه وارد زندگی ما شدی و ما روعاشق و شیفته خودت کردی ، خیلی شیرین و دوستداشتنی هستی، عاشق اون نگاههای کنجکاوتم که همه جا رو با دقت میبینی، عاشق بوی خوش نوزادیتم ، عاشق خوابیدنهای وقت و بی وقت درحین شیر خوردنتم. عزیز دلم خیلی خوشحالم که دارمت ، تو یه انرژِی مثبتی واسمون... من و بابایی خیلی دوستون داریم خوشگلای من
23تیر :غربالگری شروین انجام شد و خدا رو شکر همه چیش اکی بود... زردی رو 7ونیم که عالی بود و احتیاج به دستگاه نداشت.
روز پنجم اولین حمومت رو بردیم ، حموم کردنو خیلی دوس داشتی تا لحظه آخر صدات درنیومد و اصلا گریه نکردی وقتی تو وان گذاشتیمت خیلی قشنگ ریلکس کردی و پاهاتو روی هم انداختی و به خواب ناز فرو رفتی
گل پسرمون بعداز حموم و یه خواب عمیق و شیرین
24 تیر: روز ششم نافت افتاد و یه پروسه دیگه رو با خوبی پشت سر گذاشتی و خیال هممون راحت شد.
دوهفته بعد ازتولد، دل دردات شروع شد که دکتر بیدارمغز واست داروی ضدنفخ نوشتو همونا رو دارم بهت میدم... درمقایسه با شاهین خیلـــــــــی کمتر گریه میکنی ، اینقدر آروم هستی که فقط تو خواب به خودت میپیچی که اگه مدتش زیاد باشه یه کوچولو گریه میکنه دوباره میخوابی یادمه شاهین طفلی تا 3ماه هرشب ضجه میزد وگریه میکرد
ژستهای خوشگلی که موقع خوابیدن ازت شکار کردم و یا میشه گفت : تغییر چهره به روایت تصویر
وقتی ساعت 3نصفه شبه و قصد خوابیدن نداریو هاج و واج اطرافتو نگاه میکنی
موقع خواب شب قنداقت میکنم، خیلی راحتتر و بهتر میخوابی ولی اگه دستات باز باشن تا صبح صدبار بیدار میشی و گریه میکنی و یهوو از خواب میپری.
و امــــــا از کارهای اقا شاهیـــــن بگم ... نسبت به داداشی خیلی مهربونی، برخلاف تصورم که انتظار میرفت نسبت بهش حسادت کنی خیلــــی کم اینکارو میکنی، یعنی دوس داری هرکاری واسه شروین میکنم واسه توهم انجام بدم، وقتی شروینو رو پاهام میگیرم تو هم میایی میگی منو رو پاهات بزاربعد شروینو رو پاهای من بزار... یا وقتی میخوام شیشه بدم تو هم میایی دراز میکشی مثلا شیشه میخوره ، یا الکی گریه میکنی صدای نی نی از خودت درمیاری، بصورت خیلی نمادین پوشک عوض میکنیم واست ، مثل نی نی ها صحبت میکنی خلاصــــــه فیلمی هستی واسه خودت
درکل داداشی رو خیلی دوس داری ، وقتی مانی شروینو بغل میکنه دعواش میکنی که چرا محکم بغلش میکنی داداشیم دردش میگیره
6 مرداد: روز نوزدهم تولد، گل پسرمون رو ختنه کردیم حین عمل و تا دو ساعت بعدش خیلــــــی گریه کردی تا اینکه قطره استامیوفن اثر کرد و گرفتی تخت خوابیدی و خدا رو شکر تا افتادن حلقه دیگه اذیت نشدی و گریه نکردی
مبارکــــت باشه مــــرد کوچــــولوی مــن
چهره ناز و معصوم قبل رفتن به اتاق عمل واسه ختنه
یک هفته بعدش حلقه افتاد که بعدش با افتادن حلقه با مانی و باباجون رفتیم سمت شمال
اب و هوای شمال ب شروین ساخته حسابی کپلی شده
و باز هم سناریوی همیشگی
قربون دست و پای کپلت بشم من
عکسهای پایان یک ماهگی فندق خان
از شاهیـــــــن بگم که وروجکی شده واسه خودش، خیلی هوای داداششو داره تا گریه میکنه دعوامون میکنه بگیرینش مگه نمیبینین داره گریه میکنه خلاصه خیلی شاکی میشه دوسش داره ، تا حالا چیزی ازش ندیدم که بخواد یواشکی شروینو بزنه یا کار خطایی انجام بده فقط نسبت به عکس العمل بابایی نسبت به شروین یکم حساس شده که اونم سعی میکنیم اول بابایی به شاهین توجه کنه بعد بیاد سراغ شروین ...
درکمال تعجب دیدم از تو حیاط قورباغه گرفته دستش اومده تو خونه داره بهم نشون میده با این روحیه پروانه ایی که داره تعجب کردم بعید بود ازش این حرکت
برای اولین بار موهاشو مدل دار زدیم چقدرم خودش خوشش اومده بود و تا 24 ساعت بعد از اصلاح کسی حق نداشت ب موهاش دست بزنه تا دست کسی ب موهاش میخورد بدو بدو میرفت جلوی ایینه مبادا خراب شده باشه
تو ارایشگاه منتظره نوبتش بشه کاتالوگ رو ورداشته و مدل مو واسه خودش انتخاب کرده که ارایشگر موهاشو مثل عکس کوتاه کنه
واسه گرفتن یه عکس 20تا شات باید بزنم تا یه دونه عکس درست و حسابی ازش بگیرم تازه اگه موفق بشم... اینم سندش
پ.ن: 12 مرداد گرشا جون بدنیا اومد.( 3هفته زودتراز تاریخ زایمان)
پ.ن: 15 مرداد زن اکبرعمو فوت شدن. روحشون شاد
پ.ن: 28 مرداد عروسی راحیل جون بود.