دوماهگی
شرویـــــــــنم دوماهگیت مبارک
مرداد 1397 : عزیز دلم تو این ماه هوشیارتر از ماه پیش بودی، تایم بیداریت یکم بیشتر بود ، خندیدن رو یاد گرفتی وقت و بی وقت واسه خودت میخندی منو میشناسی ، و با اون چشای خوشگلت هرجا میرم منو دنبال میکنی
اینم از خنده های خوشگلت که وقتی میخندی جیگرتر میشی
وقتی آخرشب میشه و همه میخوان بخوابن شما تازه بیدار میشی و کیفت حسابی کوکه
من به فدای تـــــــپلی هات
خیلی پسر آروم و دوستداشتنی هستی ، شکمت سیر باشه جات تمیز باشه صدات درنمیاد با خودت بازی میکنی و دست و پاتو تکون میدی
به دیدن گرشا جون رفتیم و پسرعموها واسه اولین بار همدیگرو ملاقات کردید
فوضولچه بازم درحال شیطنت
31 مرداد(عیدقربان) واسه اولین بار صدا از خودت دراوردی و این آغاز آواز خوندنات بود
عیدقربان رفتیم باغ عموحسین ... پشه بندتو فراموش کردم ببرم و چون مگس زیاد داشت بابایی واست پشه بند درست کرد
شــــــروین و کیــــــارش که چند روزی میشد بدنیا اومده.
2شهریور (عید غدیر): رفتیم افراتخته خونه مریم جون که سفره انداخته بود. هوا عالـــــی بود.
شروین و شهزاد جون که یک ماه ونیم از شروین بزرگتره
و امـــــا عکسهای گریه گل پسر که همیشه هم آروم نیس
داداشی مهربون درصدد اروم کردن شروین و وروجکم درحال داد و شیون و هوار
عــــــــاشق این عکسهای خوشگلتم
اینم از عکسهای شاهین جیگر دقیقا تو همین سن
فــــــــدای خوابیــــــــدنت