شاهــــــــــین جونشاهــــــــــین جون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
شرویـــــــــن جونشرویـــــــــن جون، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

شاهیــــــــن ، شرویـــــــــن شاهزاده های خونه ما

یک سال و یک ماه

1398/5/18 18:42
نویسنده : مامان شیما
521 بازدید
اشتراک گذاری

پسر کوچولوی مامان یک سال رو تموم کردی و به سرعت داری بزرگ میشی، روز ب روز کارهای جدید یاد میگیری، شیرین کاریهات خیلی زیاد شده، از فوضولی هات بگم که خیلــــــــی خیلی شیطونی. به هرچیزی دست میزنی، به همه چی کار داری، یک دقیقه اروم نمیشینی ،صبح تا شب ،شب تا صبح دنبالتم یه وقت کارخطرناک انجام ندی کار دست خودت ندی، کل وقتمو گرفتی نمیزاری به شاهین بچم یکم برسم، شب که میشه از خستگی بیهوش میشم ، تا دیروقت بیداری ساعت 12 شب به زور باید بخوابونمت، صبح ها ساعت 10 بیدار میشی و روز از نو روزی از نو ... دوباره بدو بدوی من شروع میشه.

24تیر واکسن یک سالگیتو زدی. نه درد داشت نه تب داشت. خیلی اروم و راحت بودی

بازی کلاغ پر خیلی دوست داری هیجان زده میشی مرتب دست دستی میکنی

بهت میگیم زبونت کو؟ زبونتو درمیاری بیرون نشون میدی... چشمات کو؟ چشمک میزنی

بهت میگیم کجات درد میکنه؟ سرتو میچسبی ( اشاره به سرت میکنی)

بهت میگیم گریه کن . دستاتو میزاری رو چشات الکی ادای گریه درمیاری

کلمه های جدیدی یاد گرفتی مثل: بَ بَ ... دَ دَ ... دا دا ... نَ نَ ... مَ مَ...

جدیدا از کسی خجالت بکشی جفت دستاتو میزاری رو چشات یه لبخند زیر زیرکی خوشگل میزنی

هرچی گیر بیاری سریع میزاری تو دهنت... وای بحال وقتی بیرون بریم از سنگ و برگ و اشغال و حلزون و جک و جانور گرفته همه رو میکنی تو حلقت

با بادکنک های تولد که کل اتاقتو پر کرده مشغول بازی هستی

تقلید کار خوبی هستی هرکار شاهین بکنه انجام میدی

خیلی به وسایل شاهین دست میزنی شاهینم خوشش نمیاد هی ازت میگیره، یه بار پشت دستتو زد سریع بلافاصله دستتو گذاشتی رو سرت خودتو مظلوم کردی به بابایی نشون دادی یعنی اینکه داداشی منو زده...( وای اینقدر این صحنه قشنک و باحال بود من تا 3 ساعت فقط خندیدم ، خیلی زرنگی)

هر روز صبح  واست کارتونای زبان اصلی رو میزارم. خیلی علاقه داری جذب تی وی میشی، غذا خوردن و شیر خوردنت باید با همین کارتونا باشه

چشای خوشگلت منو میکشه

خودکفا واسه خودت غذا میخوری میوه میخوری اب میخوری

خونه ریحانه جون واسه دیدن نی نی جدید رفته بودیم

تابستون و گرمای تیر و مرداد و اب بازیهای تو حوض خونه مانی

مثلا قرار بود عکس اتلیه ای بشه، اما همکاری نکردی، نیم ثانیه بند نمیشی تا یه عکس درست و حسابی بگیرم ازت... بدون ادیت صرفا جهت یادگاری واست اینجا میزارم.

قربون قیافت بشم وقتی میخوابی مظلوم و آرومی

زنعمو با بچه ها اومده بودن خونمون به چهارتاییتون خیلی خوش گذشت کلی باهم بازی کردین(محو تماشای داداشی ها)

تیارای 40 روزه عشق خاله

آیناز

دوقلوهامون (آیهان و اردیان)

خوشگلامون

12 مرداد تولد گرشا با دو روزتاخیر گرفته شد و البته هیچ عکسی هم ندارم ازتولد

سیر تکامل شروین تو یه سال گذشته

پ.ن: دوتا نی نی تو راهی داریم ... دختر کوثر جون و پسر راحیل جون. ایشاله صحیح و سالم بدنیا بیان

پ.ن: 5مرداد دوباره اتاق عمل و بیهوشی زیر نظر دکتر مجاهد گنبد

پ.ن: شروین  3هفته بعداز واکسن یک سالگی دو روز و دوشب کامل تب داشت. با شیاف و شربت هم پایین نمیومد. بدنش خیلی داغ بود. که خداروشکر این دوره هم با سختی هاش ب پایان رسید...

پسندها (2)

نظرات (2)

عمه فروغعمه فروغ
29 شهریور 98 13:23
😘
مامان شیما
پاسخ
🌼

30 شهریور 98 7:16
چقدر شیرین و شیطونه 😆
مامان شیما
پاسخ
ممنون از شما