شاهــــــــــین جونشاهــــــــــین جون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره
شرویـــــــــن جونشرویـــــــــن جون، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

شاهیــــــــن ، شرویـــــــــن شاهزاده های خونه ما

اسفندانه

1396/12/28 15:10
نویسنده : مامان شیما
793 بازدید
اشتراک گذاری

این ماه پراز اتفاقات خوب و جشنهای بزرگ و کوچیک بود آرام

15بهمن : سه روز بعداز تولد شاهین ، تولد حلما جون بود که بازم دورهمی دوستان و خوشگذرونی بچه ها...

بعدازتولد با مانی و بابا جون راهی شمال شدیم .

20 بهمن: تولد زنعمو بود ،که با برنامه ریزیهای از قبل تعیین شده باعمو امید ،کیکو گل و بادکنک یه تولد سوپرایزی باحال گرفتیم خندونک

22بهمن عروسی کوثرجون بود که حسابی ترکوندیمو خوش گذشت محبت

* افتتاحیه کبابی حامد حمید و سعید ، که بصرف دل و جیگر و جوجه هممون دعوت بودیم خوشمزه

تقلید کار مامانی وقتی از حموم میاد یه چند دقیقه ای باید اینطوری بشینه خنده

پارک باب اسفنجی گرگان با شاهین رفتیم نه طاها بود نه یونا رو پیدا کردیم...

سد شفیع آباد

دوتا فنچ های کوچولومون حالا دیگه یه خونواده بزرگ واسه خودشون تشکیل دادن. 14 تا شدن بهمراه کلی تخم کوچولو تو لونه محبت

دوهفته شمال بودیم بعد با خاله سمیرا وعمو حسین برگشتیم تهران...

5اسفند: غربالگری مرحله دوم داشتم (19 هفته و 4روز )که قطعی معلوم شد نی نی دوم ما پسرههههههههههه بغلبوسبغل ظهر که شاهینو از مهد اوردم بهش گفتم چندماه دیگه داداشی بدنیا میادمحبت شاهینم خیلی هیجان زده شد و چشاش برق شادی میزد. گفتم به بابایی زنگ بزن سوپرایزتو بهش بگو که با هیجان زیاد ب باباییش زنگ زدو گفت :اینقدر که پسر دوس داشتی نی نی مون بخاطر تو پسر شد قه قهه بابایی هم حسابی خوشحال شد... شاهینم با کمک من به بابایی گفت حالا که پسره واسه مامانی کادو بخرشیطان و اینگونه شد که همون شب مبلغی به اندازه گردنبند رو مانتویی به حسابمون واریز شد که با الهام رفتیم بازار بزرگ و از خجالت مبلغ مذکور دراومدیم خندونک

بابایی از بانک با یه شاخه گل قرمز به منزل تشریف اوردن خندهخندونک

11 اسفند: تولد پارمیس دختر سارا جون از دوستهای وبلاگیمون تو پلی هوس سولماز دعوت شدیم... اعظم و شهلا و سولماز هم بودن.

18 اسفند: روز زن بود به همین بهونه شب رفتیم دور دور سمت پونک و شام رو پاساژ گلستان پونک خوردیم محبت

واسه خرید عید داشتیم میرفتیم باب همایون که به جشنواره بازیهای محلی تو خیابون جمهوری برخورد کردیم و توقف کوتاهی داشتیم که شاهین کمی بازی کنه

21 اسفند: دور از هیاهوی تدارکات عید و شلوغی بازار و خیابون و نق نق بچه هامون یه قرار صبحانه با شهلا و الهام و پریا داشتیم که چقدرم حال داد واقعا خوش گذشت بغل

مراسم باستانی قاشق زنی شاهین و همکلاسیهاش تو مهد محبت

گلکاری تو حیاط مهد

جشن عید نوروز و خوردن آش رشته تو مهد

23 اسفند: از فعالیت و کاردستی بچه ها نمایش برگزار کرده بودن که با الهام و راستین و بابا امین رفتیم تو حیاط مهد بازدید کردیم

 رنگ کردن تخم مرغها و حالو هوای عید

27اسفند: با الهام ها بچه ها رو بردیم پارک ملت واسه عکاسی فضای باز نوروزی... هوا عــــــــــالی ... دکورم چیدیم و کلی عکسهای خوشگل ازشون گرفتم...

تولد امسال بچه ها با تم های مخصوص خودشون بغل

و اینم از اخرین عکس 96 از حوض کوچولو و ماهیهای شاهین که واسه عیدش خریده... امشب به امید خدا عازم شمال هستیم تا سال جدید رو خونه مانی تحویل کنیم آرام

سال 96 هم با همه خوبیها و بدیهاش تموم شد و کم کم داریم وارئ سال جدید میشیم... انشالله که سال خوب و پربرکتی همراه با شادی واسمون رقم بخورهمحبت                        الهــــــــــــــی آمــــــــــــــــین ...

پسندها (2)

نظرات (2)

هانا ، خواهر ویانا
9 فروردین 97 14:28
وای وای وای وای وای من الان خودمو خفه میکنم . خیلی برا خودت و پسمل کوچولوت خاشحالم شیما جون . عزیزم الهی سالم به دنیا بیاد . اسمشو چی میخوایی بذارید . راستی کی دنیا میاد . وای ، باور کن خیلی خیلی خوشحال شدم . انشاالله گل پسر تو راهی هم زود بیاد که شاهین تنها نباشه بوسمحبت
مامان شیما
پاسخ
مرسییییی عزیزم بخاطر لطف و مهربونی بی اندازتون بغل
مامان نفیسهمامان نفیسه
2 خرداد 97 10:01
عالییییییییییییی محبت