شاهــــــــــین جونشاهــــــــــین جون، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره
شرویـــــــــن جونشرویـــــــــن جون، تا این لحظه: 5 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

شاهیــــــــن ، شرویـــــــــن شاهزاده های خونه ما

سه سال و پنج ماه

1400/9/29 23:30
نویسنده : مامان شیما
442 بازدید
اشتراک گذاری

آذر 1400: شروین این روزها همش بازی های جنگی و مانکرافت و اینجور چیزها بازی میکنی. و همش در غالب شخصیت های جنگی کارهاتو تقلید میکنی و بصورت خیالی مبارزه میکنی. حتی خیلی از دیالوگ های اونها رو هرروز و هرشب تکرار میکنی. و هردفعه خودتو جای یکی از اونها میزاری و حرکات رزمی انجام میدی.

*وقتی شاهین با دوستاش تماس تصویری میگیره خودتو میری قاطیشون میکنی میگی "بچه ها بچه ها "مونتا کومپا زدمش. ماشین پلیس اومد. مرد و کلی حرف میزنی واسشون. اونام از حرف زدنت هیچی متوجه نمیشن غش میکنن از خنده واست

*فارسی حرف زدنت خیلی عالی شده. الان دیگه میدونی با کی فارسی حرف بزنی با کی انگلیسی. با تیارا که میخوای صحبت کنی انگلیسی باهم حرف میزنین ولی با ما فارسی صحبت میکنی.

*وقتی یه تایمی بیرون از خونه هستم  برمیگردم خونه با دستای باز از من استقبال میکنی و بدو بدو میپری تو بغلم و همیشه این جمله رو میگی: "دلم برات تنگ شده " خیلی پسر مهربون و دل نازکی هستی عاشقتم من 😍

*موهای فرفریت تو حموم که شونه میزنم تا کمرت میاد.

*هرروزصبح که بیدار میشی یا ایکس باکس بازی میکنی یا سرت تو گوشی و تبلت هست. و این خیلی نگرانم میکنه. کمتر به محیط اطرافت واکنش نشون میدی و اگه چندساعتی تبلت و گوشی رو از دستت بگیرم کلافه میشی و گریه میکنی. هرچند شاهینم خیلی بی تاثیر نیست تو این زمینه . اونم همش تو گروه دوستاش یا چت میکنن یا تصویری حرف میزنن و یا اینکه درحال بازی کردن با تبلت هست.

*درس و مشق های شاهینم که دیگه بیش از حد زیاد شدن. هرروز تکلیف هرروز مشق هرروز درس. این مدارس هم کامل حضوری نمیشن تا ما یه استراحت کامل بکنیم. دوروز درهفته باید مدرسه برن. که شاهین روزهای شنبه و دوشنبه نوبتشه . اگه اتلیه نرم که میفرستمش حداقل دوروز هم که مدرسه باشه بازم غنیمته . والا بخدا🤒

از وقتی دوباره میشینم پشت فرمون دیگه کامل مستقل شدم و بچه ها رو بیرون. پارک. رستوران. خونه مامی و همه جا میبرم. بازم خداروشکر

وروجک شیطون نفس منو میگیری واسه عکاسی. اصلا رابطه خوبی با دوربین نداری برعکس شاهین که عاشق ژست گرفتن بود.

عکسهای پاییزی 1400 که در اخرین روزهای پاییزی وقت شد بریم یه چندتا عکس تو جنگل قرق بندازیم

عکسهای یلدایی با دکورهای امسالمون که رکود زد و کلی مشتری داشتیم . خدایا هزار مرتبه شکرت

یلدای امسال خونه عمو امید و زنعمو مژگان دعوت بودیم. به  بچه ها خیلی خوش گذشت مخصوصا شاهین و طاها که از چند روز قبل واسه بهم رسیدن برنامه ریزی میکردن و بقول شاهین خیلی هیجان داشتن. ووقتی بهم رسیدن رو ابرها بودن.  خنده های از ته دل تو عکسها نشان دهنده همه چیز هست

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)