شاهــــــــــین جونشاهــــــــــین جون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره
شرویـــــــــن جونشرویـــــــــن جون، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

شاهیــــــــن ، شرویـــــــــن شاهزاده های خونه ما

سه سال و سه ماه

مهر1400: 6ماه اول سال رو به سرعت برق و باد گذروندیم و وارد 6ماهه دوم سال شدیم. مدارس هم مثل پارسال انلاین هست و تموم خستگی ها و زحماتش روی دوش ما خواهد بود. انشالله که امسال کرونا به طور کامل ریشه کن بشه تا بچه ها دوباره طمع خوش مدرسه رو بچشن... پشت صحنه عکسهای بالا اول مهر رفتیم مدرسه و شاهین با معلم امسالش اشنا شد و کتابهای سومش رو گرفت با افزایش واکسیناسیون طی چند هفته گذشته ، وضغیت کرونا بهتر شد و امار مرگ و میر بنسبت کاهش پیدا کرد و هرازگاهی  رزرو خصوصی انجام میدادیم و بچه ها رو میبردیم خانه بازی . اونجا تخلیه انرژی میکردن ...
30 مهر 1400

سه سال و دوماه

شهریور 1400: روزها به سرعت درحال رد شدن هستن. شاهین هفته ای یه جلسه کلاس سنتور میره و شروینم خودشو با تبلت و گوشی و ایکس باکس مشغول میکنه. بخاطر شرایط کرونا نمیشه هرجایی رفت. بیشتر وقتها تو خونه ایم. پیک جدید کرونا خیلی خیلی کشته میده ، مرگ و میر روزانه  رو 600 تا اعلام میکنن اما میگن این رقم بالای 2هزارتاست. خلاصه روزهای بدی رو میگذرونیم. واکسن قطره ای وارد میکنن. هنوز 30 درصد هم واکسینه نشدن. اما با پیک جدید و افزایش مرگ و میر دستور صدور واکسنهای بیشتری دادن و روند واکسیناسیون بیشتر از قبل شده. ماهم هنوز واکسن نزدیم فعلا تا 6 هفته که نباید بزنیم چون تازه کرونا گرفتیم. و تا چندماه بعد هم انتی بادی داریم. ایشالله تا اون موقع اوضاع بهتر ...
27 شهريور 1400

سه سال و یک ماه

مرداد 1400 : رستوران آلتون این پست رو باید به اسم کرونای منحوس سیو کنم. اوایل مردادبود که خونوادگی درگیر این ویروس شدیم.اخر هفته رفتیم سعداباد که شب بابا علائم سرماخوردگی بروز داد.صبح که شد دیدم انگار رو یه بهبود نیست و داره سرفه میزنه. سریع بچه هارو بردم تو حیاط به امین زنگ زدم که زودتر بیا بریم خونه اینجا خطرناکه. شب که شد بچه ها یکی یکی بدنشون داغ شد و افتادن. تا فردا صبح منم بیحال شدم و افتادم.حالا یکی یکی پاشویه شون میکردم و شربت سرماخوردگی و تب بر میدادم. جفتشون تب و لرز داشتن.یک روز بیشتر طول نکشید که خوب شدنفقط شاهین بیحال بود شروین کامل خوب شده بود.روز بعد امینم افتادو همون روز او...
18 مرداد 1400

تولد 3سالگی شروین

خوشگل مامان یک سال دیگه بزرگتر شدی و شمع 3سالگیت رو فوت کردی... 3ساله شدی پسر کوچیکه خونواده. 3سال شد از از اولین دیدار ما با تو در بیمارستان لاله. 3ساله هر روز با شیطونیات سرویسمون کردی 😂 خخخخ اخرشو خراب کردم قرار بود جملات عاشقانه باشه 🤭 خلاصه که تولدت خیلیــــی مبارکمون باشه 😍 شروین خان جنابعالی خیلی شیطونی اصلا و به هیج وجه واسه عکاسی و فیلم گرفتن همکاری نمیکنی. منم امسال قید کلیپ رو زدم. گفتم هروقت خودت خواستی و بامن همکاری کردی سر عقل اومدی ازت میگیرم. و با یه چندتا عکس تو اتلیه تولد امسالتو جمع و جور گرفتم. البته که  همین 3تا عکس 45 دقیقه طول کشید چون هردفعه یا شمع رو خاموش میکردی یا از جاش درمیاوردی . موهاتو با...
21 تير 1400

دوسال و دوازده ماه

تیرماه 1400:  پسر قشنگم دیگه چیزی به تولد 3سالگیت نمونده 😍 پست این ماه همش اب و اب بازی هست . اینقدر هوا گرم شده و گرمای امسال بی سابقه ست تو چندسال اخیر ، شماهم هروقت میریم سعداباد همش تو حوض هستین... از قطعی برق نگم که جونمون به لب رسیده. روزی 3بار تو این گرما برقها رو قطع میکنن . وضعیتی درست کردن برامون🤒 بعد از دوسال خونه نشینی بخاطر کرونا تصمیم گرفتیم یه چندروزی با زندایی ها بریم ویلای حسین دایی محمود اباد . خیلی خیلی این مسافرت دلچسب بود. مدتها بود دریا نرفته بودیم دلمون لک زده بود واسه یه مسافرت حداقل دو روزه. شروین برای اولین بار دریا رو میدید و از سرکوچه که چشمش به دریا خورد تا خود س...
21 تير 1400

دوسال و یازده ماه

خرداد هم اومد ... به همین زودی و با یک چشم بهم زدن... شما روز ب روز قد میکشید و بزرگتر میشوید... *شروین جان به پیتزا خیلی علاقه پیدا کردی. زود ب زود هوس پیتزا میکنی. هرکی زنگ خونه رو میزنه میگی پیتزا اوردن 😂 *به تنقلات عادت کردی یعنی دوس داری هر دقیقه هله هوله بخوری. بعداز صبحانه دستورات و خورده فرمایشاتت شروع میشه،: کَکیوبرتز(خیار) . هارت (بیسکوییت قلبی) . بنانا (موز) . آیسینگ(بستنی). چاکلت (شکلات). اپل چوز(ابمیوه). بادوم... خلاصه کلا باید درحال خوردن چیزی باشی... *خیلی سرگوشی و تبلت با شاهین جنگ و دعوا دارید... *کارتن مورد علاقه این روزهات پوکویو هست. و مدام درحال تماشای پوکویو هستی. *اعداد رو قبلا تا تن (10) میگفتی الان از ...
30 خرداد 1400

دوسال و ده ماه

عمرِ مادر، یک ماه دیگه هم سپری شد و تو بزرگتر شدی... اردیبهشت رو گذروندیم فصل بهارنارنج، فصل گلها و شکوفه ها، فصل توت فرنگی، فصل اب و هوای بهاری و فوق العاده که جون میده واسه تفریح و مسافرت. اما حیف و صد حیف که از مسافرتها محروم شدیم و از تنفس هوای بهاری با عطر بهار نارنج که ادم رو مست میکنه محروم شدیم ، هرجا میرویم حضور ماسک بر روی صورت و دهانمان  وجودش لازم و ضروری است. *دامنه لغاتت خیلی زیاد شده. دستورات و گرامر انگلیسی رو خیلی اصولی و بجا استفاده میکنی. مثلا وقتی چیزی شکسته باشه از ماضی نقلی استفاده میکنی میگی broken . و خیلی خیلی چیزهای دیگه که یادم نمیمونه که یادداشت کنم. بهشت کوچک خونه مانی در اردیبهشت 😍...
19 ارديبهشت 1400

عید 1400

دوسال و نه ماهگیت مبارک عزیز دلم. عید امسال رو در خونه خودمون و با خانواده 4نفریمون تحویل کردیم.  ساعت تحویل سال نو ساعت 1ونیم ظهر بود. و شما از صبح مشغول رنگ کردن تخم مرغها بودید. بعدش شاهین به من تو پهن کردن سفره عید (به درخواست بابایی سنتی ) کمک کرد و شروینم تو خراب کردن سفره همکاری خودشو از ما دریغ نکرد 😁 وارد سومین عید نوروز عمرت شدی پسرقشنگم... امسال و پارسال رو تو قرنطینه کرونا بودیم. البته که امسال فقط خونه مانی و چندتا از فامیلای نزدیک رفتیم.چون هنوز واکسن کرونا نیومده نمیشه ریسک کرد و همه جا رفت. حتی از رفتن به پارک و مکانهای عمومی هنوز محرومین. خیلی دلم براتون میسوزه که تو قشنگترین روزهای عمرت...
30 فروردين 1400

دوسال و هشت ماه

32 ماهگیت مبارک پسرقشنگم😍 رسیدیم به روزهای پایانی سال و اسفندم مثل همیشه درحال بدو بدو هستیم. علاوه برکارهای خونه ، کارهای اتلیه و دکور جدید و سفارشات مشتریها کارمون رو چندبرابر سخت تر کرده. خیلی باهات نبودم و فرصت ثبت لحظه ها و حرفهاتو نداشتم عزیزدلم. با چندتا عکس نوروزی پست این دفعه رو واست میزارم😘 بالاخره به یکی از ارزوهام رسیدم اینکه موهاتو از پشت ببندم. درسته خیلی مقاومت میکنی اما درنهایت تسلیم میشی و من محو تماشای نگاهت میشم😍 موقع کلاس انلاین شاهین میایی تو اتاق و دفترو کتابو میاری ...یا با معلم شاهین صحبت میکنی... و بعدازکلاس هم با گوشی سرگرم میشی... موقع عکا...
20 اسفند 1399