شاهــــــــــین جونشاهــــــــــین جون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره
شرویـــــــــن جونشرویـــــــــن جون، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

شاهیــــــــن ، شرویـــــــــن شاهزاده های خونه ما

یک سال و یازده ماه

خرداد: 23ماهگیت مبارک عزیزدلم... *خیلی شیطون شدی.بعضی وقتها دیگه کم میارم ،میفرستمت خونه مانی تا یکم استراحت کنم. به اون مرحله از شیطونی رسیدی که هرجا بریم میگن وای شروین زلزله اومد 🤭😜 * به محصولات لبنی مثل ماست ،کره، پنیر کلا میگی: موو... خیلی هم دوس داری میخوری. کره رو خالی خالی دولوپی میزاری دهنت. صبحونه نون و پنیر قشنگ میخوری، برخلاف شاهین که نمیخورد. عاشق بستنی هستی و تا تهش میخوری. * قند خیلی دوس داری و تا ببینی امکان نداره گریه نکنی و نخواهی. چایی هم دوس داری. به چایی میگی : چوچو ...و به قند میگی : نوو چوچو ... این کلمه ها رو از کجات درمیاری خدا میدونه😆 *ادای عطسه زدن درمیاری : اَ اَ اَ اَچــــــــه... ...
27 خرداد 1399

یک سال و ده ماه

اردیبهشت99: یک سال و 10ماهه شدی جانِ مادر...(22ماهگی) *16تا دندون داری. *کلمه های بیشتری میگی: بابا .ماما . دادا . فوتِ . عمه. چوچو . ماه . * حروف انگلیسی رو تا حدود کمی میشناسی. اما خیلی قشنگو درست ، لگوی حروف انگلیسی رو سرجاشون میزاری. حروف O .M رو بلدی بگی. هرجا o رو ببینی میگی اُ اُ ... یه جا کلمه Off رو شیشه مغازه  دیدی گفتی اُ اُ... *انرژیت فوق العاده زیاده. تــــا اخرشب که میخوای بخوابی همش درحال فوضولی و خرابکاری هستی. بعد از عید قرنطینه رو شکستیم دلو زدیم به دریا و رفتیم خونه مانی خاله جونم اومد و یک دل سیر حرف زدیم و حرف زدیم و حرف زدیم. بعد از مدتهای زیاد عشق خاله رو دیدیم😍(تیارای 11ماهه) ...
22 ارديبهشت 1399

عید 99 بهمراه کرونا

شروینِ مامان یک سال و نه ماهه شدی . (21 ماهه) عید امسالمون خیلــــــــــی متفاوت بود، نه عیدی درکار بود نه عید دیدنی. خبری از مهمونی و خرید لباس عید و اجیل و سفره رنگارنگ هم نبود. هرکسی هرچیزی که از پارسال مونده بود یه سفره مختصری درست کرده بود.منم که هفت سینم ناقص بود به همون یه مقدار اجیل که از قبل تو فریزر داشتیم و یکم میوه قناعت کردیم. درواقع شیوع کرونا باعث شده همه تو خونه هاشون در قرنطینه بمونن . اولین عیدی بود که کلا تو خونه بودیم هر روز فقط تماس تصویری برقرار میکردیم و دلمون به همین خوش بود. بچه ها هم حسابی تو خونه کلافه شده بودن. اما بازم خدارو شکر حیاط بود و هرروز اونجا بازی میکردن و رنگ افتابو میدیدن.  این کرونای...
19 فروردين 1399

یک سال و هشت ماه

قشنگِ من، نفسِ من 20ماهگیت مبارک. *یه سری کلمه جدید یاد گرفتی: ( آب بده_ عمه_ دست_ بِده بِده _ با (بابا)_ ما (مامان)_ ت (تیارا)_ دا (داداش)... کلا راحت طلبی از هرچیزی اولشو میگی . * به میوه میگی (مَته) عــــــاشق مَته هستی... از صبح که پا میشی میوه میخوری تا شب. یعنی دهنت همش باید درحال چرخیدن و خوردن باشه. یه روز که میوه مون تموم شده بود تا اومدن بابایی اینقدر مته مته گفتی که نگوووو. بابایی که از سرکار اومد فرستادمش واست میوه خرید کلی ذوق کردی. همه مدل میوه هم دوست داری میخوری موز سیب پرتقال خیار انار * یه دندون اسیاب از پایین دراوردی. * هرچیزی شبیهه مهر باشه سرتو میزاری روش نماز میخونی. سرسفره بابایی بلند گفت بسم الله...
20 اسفند 1398

کرونا

پسرای گلم الان که این پست رو دارم مینویسم تقریبا 3 هفته ست درگیر یه ویروس جدید به اسم کویید 19 یا کرونا هستیم. یه فاجعه جهانی که از چین شروع شد و متاسفانه بخاطر بی تدبیری مسوولین، کشور ماروهم دربرگرفته ، یه فاجعه خیلی بزرگ که هیچ کس فکرشو نمیکرد این ویرروس خیلی خطرناک باشه که روزانه جان این همه ادم رو بگیره همین دور و برخودمون از سعداباد و خانببین و علی اباد خیلی از کسایی که میشناختیمشون از پیش ما رفتن . یه ویروس مرگبار که باعث شده تا الان که 3هفته ست قرنطینه بشیم و خودمونو تو خونه حبس کنیم. امار ها نشون میده تقریبا 1500 نفرتاحالا کشته شدن. بیمارستانها ظرفیتشون پر شده و روز به روز تعداد مبتلایان بیشتر و بیشتر میشه. اسفند قشنگیش به بیرون ر...
18 اسفند 1398

یک سال و هفت ماه

شروین قشنگم یه همین سرعت یک سالو نیمو رد کردی و روز بروز داری بزرگتر میشی. * دندون دهم (چهارمی از پایین سمت راست) دراومد. *به کتاب داستان علاقه داری واسمون میاری تا واست بخونیم. *2بهمن واکسنتو زدی. و 4 بهمن از شیر گرفتمت ، خیلی دیگه وابسته شده بودی از غذا هم افتاده بودی. تصمیم گرفتم مثل شاهین که تو 18 ماهگی از شیر گرفتمش تو هم از شیر بگیرمت. برخلاف تصورم اصلا اذیت نکردی . تصورم نسبت ب تو خیلی بدتر از این حرفا بئد. اما خداروشکر خیلی راحت کنار اومدی. فقط شبا وقتی خوابت عمیق بود بعت میدادم. که کم کم شیر شب هم قطع شد. و خیلی راحت این پروسه سخت هم با موفقیت پشت سر گذاشتی. *غذا خوردنت خیلی خوبه. اصلا اذیت نداری. هــــرچی دم دستت ب...
29 بهمن 1398

تولد 7سالگی با تم پرسپولیس

پسرم به همین زودی یک سال گذشت و توبزرگتر شدی . یک سال گذشت و من هرروز شاهد تغییر و شکوفایی تو بودم . یک سال گذشت وتو نسبت به پارسال عاقلتر و فهمیده تر شدی.  امسال دیگه قصد نداشتم واست تولد بزرگ بگیرم ، اما وقتی اصرارهای زیادت برای جشن تولد با حضور همکلاسی و دوستهای جدیدت رو دیدیم عهدشکنی کردیم و امسالم مثل سالهای قبل واست تولد بزرگتر گرفتیم. با این تفاوت که خودت تم تولدتو انتخاب کردی و تو پلی هوس نزدیک خونه خودمون که تازه افتتاح شده بود جشن گزفتیم... خیلی هیجان این روزو داشتی از یه ماه قبل کارتهای تولدتو خریده بودی و همش اصرار داشتی زودتر بنویسیم و به دوستات بدی. بماند که چقدر متقاعدت کردم از الان زوده ت...
13 بهمن 1398

یک سال و شش ماه

پسر گلم الان دیگه یک و نیم ساله شدی ،  قربونت بشم من ... شیطنتت بیشتر و کنجکاویت چند برابر شده.   *خیلی غرغرو و بغلی شدی . وابستگیت به شیر بینهایت شده درحدی که دوس داری 24 ساعت تو دهنت باشه. هم خودت اذیت میشی هم منو خیلی اذیت میکنی واسه همین قراره بعد از واکسن 18 ماهگی از شیر بگیرمت. * دوتا دندونای بالای اسیاب باهم دراومدن. *دستاتو گاز میگیرم میگی: ( دَد... دَد) درد.درد *عاشق بازی کردن با شاهینی. از پشت لباسشو میگیری قطار بازی میکنی و همیشه هم موقع اسب سواری یا قطار بازی میگی : (گاد گاد )به جای پتیکو پتیکو. *مهر و جانماز رو خیلی دوست داری همیشه و هرلحظه میاریشون وسط خونه شروع میکنی به مناجات کردن...و ادای نم...
18 دی 1398

یک سال و پنج ماه

خوشگل مامان 17ماهه شدی... *دندون هفتمت از پایین سمت چپ دراومد. *جدیدا دچار خودآزاری شدی،دستتو فرو میکنی تو حلقت درحدی که اوق میزنی و بالا میاری. یا اینکه سرتو میکوبی به زمین یا دیوار دردت میاد شروع میکنی به زدن زمین... دستتو میزاری لای درکابینت فشار میدی بعد گریه میکنی. بعد از انجام همه این کارا دنبال مقصر میگردی شروع میکنی به زدن اونچیزی که باعث دردت شده... خب چه کاریه عزیز دلم (هه هه هه) *میری بالای یه جای بلند شروع میکنی به صدا زدن : (اَدَ اَدَ )  یعنی منو نگاه کنید. *شاهین این اندازه بود با تبلت آرومش میکردم و سرش گرم میشد. شروین با سی دی و اهنگای مورد علاقش. که تو گوشیمم ریختم و صبح تاشب با دستگاه دی...
18 آذر 1398