شاهــــــــــین جونشاهــــــــــین جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره
شرویـــــــــن جونشرویـــــــــن جون، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

شاهیــــــــن ، شرویـــــــــن شاهزاده های خونه ما

یک سال و ده ماه

1399/2/22 1:18
نویسنده : مامان شیما
737 بازدید
اشتراک گذاری

اردیبهشت99: یک سال و 10ماهه شدی جانِ مادر...(22ماهگی)

*16تا دندون داری.

*کلمه های بیشتری میگی: بابا .ماما . دادا . فوتِ . عمه. چوچو . ماه .

* حروف انگلیسی رو تا حدود کمی میشناسی. اما خیلی قشنگو درست ، لگوی حروف انگلیسی رو سرجاشون میزاری. حروف O .M رو بلدی بگی. هرجا o رو ببینی میگی اُ اُ ... یه جا کلمه Off رو شیشه مغازه  دیدی گفتی اُ اُ...

*انرژیت فوق العاده زیاده. تــــا اخرشب که میخوای بخوابی همش درحال فوضولی و خرابکاری هستی.

بعد از عید قرنطینه رو شکستیم دلو زدیم به دریا و رفتیم خونه مانی خاله جونم اومد و یک دل سیر حرف زدیم و حرف زدیم و حرف زدیم.

بعد از مدتهای زیاد عشق خاله رو دیدیم😍(تیارای 11ماهه)

همیشه درحال حرکت و جنب و جوش و راه رفتنی ، یعنی اگه هزارتا شات هم بزنم بازم موفق نمیشم یه عکس درست و حسابی ازت بگیرم.

اینجا دیدی دارم از شاهین عکس میگیرم بدو بدو پابرهنه اومدی کنارش واستادی تا ازتو هم عکس بگیرم. حالا همیشه درحالت عادی فرار میکنی از عکس گرفتنااا...

این پسر عشقِ مامانشه 😍  خوش پوش و مودب😘

موقع مشق نوشتن همیشه باید دفتراتو بیاریم تو هم نقاشی بکشی. یه لحظه ازت غفلت کنیم تموم دفتر و کتابهای شاهینو خط خطی میکنی. طفلی شاهین چندبار مجبور شده مشقهایی که نوشته و تو خط خطی کردیو پاک کنه دوباره بنویسه. چون تو کانال به معلمشون نشون میده باید تمیز و مرتب باشه تکالیفش...

اندراحوالات قرنطینه و تعطیلی مدارس و آن لاین دیکته گفتن معلم...

فقط همینو کم داشتیم با عینک افتابی کارتوناتو ببینی 😂

وقتی تو حالِ خودتی و بازی میکنی...

9اردیبهشت :با برنامه ریزیهای دقیق بابایی عصر رفتیم بندرترکمن تا یه دوری بزنیم

وقتی برگشتیم خونه با سوپرایز بابایی مواجه شدیم. همین که کلیدو انداختیم تو در، مامان و بابا و خاله جون اینا و انسی خاله اینا تو تاریکی بدوبدو با شمع و کیک و دوربین اومدن جلومون و اهنگ تولد تولد پلی کردن و منو حسابی غافلگیر کردن. اصلا فکرشم نمیکردم که بخوان این حرکتو بزنن. پیش خودم میگفتم بیرون که تمام رستورانها بسته ست. همه که روزه دارن و بخاطر کرونا کسی از خونه بیرون نمیاد. اما فکرِ اینکه بخوان بیان خونمون و با کیک و سفره افطار سورپرایزم کنن واقعا فکرشو نمیکردم. طفلی مامانم از یه روز قبل درگیر تدارکات پخت و پز و چند نوع غذا بود. دست امین جونمم درد نکنه که همه این فکرها و برنامه ریزیها کار اون بود. مرسی عزیزم😍 عاشق کیکم بودم ایده سمیرا عالی بود 👌

قشنگترین لحظه های زندگی همین سکانسه که بچه هات با هیجان شمع تولدتو فوت کنن. فکر کنم نزدیک به 10 بار یا بیشتر شمع فوت کردن 😂

شب تولدم مصادف بود با 5 ام ماه رمضان. جالبه دقیقا 33 سال پیش روز اول ماه رمضان بدنیا اومده بودم.

چجا و طبیعت زیبا

فدای جفتتون با این مدل خوابیدنتون😍

اینم از اثرات قرنطینه که همه جا بسته ست حتی ارایشگاه ها 🤭

پسندها (1)

نظرات (1)

عمه فروغعمه فروغ
23 اردیبهشت 99 1:54
اول از همه تولدتون مبارک سایتون بر سر گل پسراتون مستدام دوست عزیز😘
چه عکس های طبیعت قشنگ و چشم نواز بودن همیشه شاد باشین در کنار عزیزان❤
مامان شیما
پاسخ
مرسی از لطفتون عزیزم