شاهــــــــــین جونشاهــــــــــین جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره
شرویـــــــــن جونشرویـــــــــن جون، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

شاهیــــــــن ، شرویـــــــــن شاهزاده های خونه ما

عید 99 بهمراه کرونا

1399/1/19 22:23
نویسنده : مامان شیما
480 بازدید
اشتراک گذاری

شروینِ مامان یک سال و نه ماهه شدی . (21 ماهه)

عید امسالمون خیلــــــــــی متفاوت بود، نه عیدی درکار بود نه عید دیدنی. خبری از مهمونی و خرید لباس عید و اجیل و سفره رنگارنگ هم نبود. هرکسی هرچیزی که از پارسال مونده بود یه سفره مختصری درست کرده بود.منم که هفت سینم ناقص بود به همون یه مقدار اجیل که از قبل تو فریزر داشتیم و یکم میوه قناعت کردیم. درواقع شیوع کرونا باعث شده همه تو خونه هاشون در قرنطینه بمونن . اولین عیدی بود که کلا تو خونه بودیم هر روز فقط تماس تصویری برقرار میکردیم و دلمون به همین خوش بود. بچه ها هم حسابی تو خونه کلافه شده بودن. اما بازم خدارو شکر حیاط بود و هرروز اونجا بازی میکردن و رنگ افتابو میدیدن.  این کرونای لعنتی به تمام دنیا رسیده و همه مردم جهان رو گرفتار خودش کرده.

استارت خریدهای اینترنتیمون هم از اسفند شروع شد. خودمون که هیچی اما واسه بچه ها اینترنتی خرید میکردم.

خوانواده 4نفری ما عید 99

شب عید مانی حسابی سورپرازمون کرد و با کلی غذا که واسمون اورد منو غافلگیر کرد. چون نمیتونستیم دورهم جمع بشیم و شب دلگیری بود با این کارش مارو میخواست خوشحال کنه. هم واسه ما و هم واسه خاله جون غذا فرستاد. مرسی مامان جونم

خونه نشستن حسابی کلافه مون میکرد و هرچند روز سوار ماشین میشدیم و شیشه ها بالا، دستکش به دست، ماسک به صورت با ماشین دور دور میزدیم. اینجام جنگل قرق که خلوت بود و هیچکسی نبود از ماشین پیاده شدیم و بچه ها کلی راه رفتن و بازی کردن. مخصوصا شروین که سرشو انداخت پایینو واسه خودش تا ته جنگل میرفت و اصلا توجه نمیکرد ما دنبالش هستیم یا نه فقط میخواست بره . مثل پرنده ای که تازه از قفس ازاد شده باشه...

شاهینم مثل من هرجا میریم دوربینشو فراموش نمیکنه و همه جا دوربین به دست اماده ست.

هنوز هم شصتت رو میخوری. موقع خواب، موقع تماشای تی وی... روزها میشینی پای کامپیوتر و کارتنهای مورد علاقتو میبینی. دیگه به اون مرحله رسیدین که سر کامپیوتر دعواتون میشه. شاهین میشینه ، تو گریه میکنی. تو میشنی شاهین غر میزنه. خلاصه بساطی داریم. هرکدومتون هم برنامه های خودتون رو نگاه میکنید.

سعداباد رفتنامون هم جدا جدا شده. چون خاله جون اینا یه کوچولو کرونای خفیف گرفتن قرار شد فعلا رفت و امد خودمون هم قطع کنیم. ما جدا میرفتیم سعداباد. خاله جون اینا خودشون تنها میرفتن. و مانی اینا هم جدا میرفتن.

سیزده بدر هم خیلی متفاوت برگزار شد.تو حیاط فرش پهن کردیم و همونجا بچه ها اب بازی کردن تنقلات خوردن و بازی کردن. هوا هم از شانس ما برخلاف سالهای قبل که ابری بارونی بود امسال استوایی و گرم و افتابی بود. خخخخ

خوشتیپ مامانشه... واسه یه عکاسی معمولی جووون منو میگیره . عرق منو درمیاره تا بتونم چندتا عکس بگیرم. شاهین این اندازه ای بود خودش کلی ژست میگرفت  بچم...

بیکاری تو خونه و عواقب قرنطینه باعث میشه خانم خونه بشیم و غذا ها و دسرهای متنوع درست کنیم. خخخخ

پسرِ همیشه درصحنه و دوربین به دست

خوشگلای حیاطمون ، که بوی بهار نارنج تو حیاط مستت میکنه

پسندها (1)

نظرات (1)

عمه فروغعمه فروغ
20 فروردین 99 1:50
سال نوتون مبارک....سال خوبی پیش رو داشته باشین...ان شالله هر چه زودتر از همگی از سر این ویروس خلاص بشیم و به همون روزمرگی های برگردیم 
چه گل های خوشگلی دارین تو  حیاط خونه 😊
خوشمزه جات ها هم نوش جونتون
مامان شیما
پاسخ
😍