شاهــــــــــین جونشاهــــــــــین جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
شرویـــــــــن جونشرویـــــــــن جون، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه سن داره

شاهیــــــــن ، شرویـــــــــن شاهزاده های خونه ما

یک سال و هفت ماه

1398/11/29 11:52
نویسنده : مامان شیما
436 بازدید
اشتراک گذاری

شروین قشنگم یه همین سرعت یک سالو نیمو رد کردی و روز بروز داری بزرگتر میشی.

* دندون دهم (چهارمی از پایین سمت راست) دراومد.

*به کتاب داستان علاقه داری واسمون میاری تا واست بخونیم.

*2بهمن واکسنتو زدی. و 4 بهمن از شیر گرفتمت ، خیلی دیگه وابسته شده بودی از غذا هم افتاده بودی. تصمیم گرفتم مثل شاهین که تو 18 ماهگی از شیر گرفتمش تو هم از شیر بگیرمت. برخلاف تصورم اصلا اذیت نکردی . تصورم نسبت ب تو خیلی بدتر از این حرفا بئد. اما خداروشکر خیلی راحت کنار اومدی. فقط شبا وقتی خوابت عمیق بود بعت میدادم. که کم کم شیر شب هم قطع شد. و خیلی راحت این پروسه سخت هم با موفقیت پشت سر گذاشتی.

*غذا خوردنت خیلی خوبه. اصلا اذیت نداری. هــــرچی دم دستت باشه میخوری. میوه خیلی دوست داری. تقریبا میشه گفت ترش و شیرین واست فرقی نداره همه مدلش رو میخوری. صبحونتو کامل میخوری. هرکی سفره بندازه مشغول غذا خوردن باشه میری باهاشون شریک میشی و تا تهش همراهی میکنی .

*خیلی احساساتی هستی. بدون اینکه چیزی بهت بگیم میایی سمتمون و صورتمون رو با بوس صدادار بوس بارون میکنی.

*یه روز قبل از واکسن 18 ماهگیت دوباره مریض شدی. حالت خیلی بد شد بردیمت اورژانس بیمارستان کودکان. اونجا هم شلوووغ و پراز بچه با انواع ویروسها. گلودرد شدید بهمراه تبو بیحالی . تا خودِصبح بیدار بودی و ناله  کردی تبت پایین نمیومد هر 4ساعت شیاف اما خیلی فایده نداشت دوباره تبت میرفت بالا. با پاشویه و انتی بیوتیک چند روز درگیرت بودم. تا کم کم بهتر شدی..

10 روز بعد از مریضی، واکسن 18ماهگیتو زدیم. چون نذاشتی واست کمپرس بزارم خیلی پاهات ورم کرد و قرمز شد. چند روز اول میلنگیدی. همون شب تب کردی. بهرحال واکسن سنگینی بود. خدا روشکر این مرحله هم رد کردی . واکسن بعدیت ایشاله واسه 6سالگیته.

بعدازخوب شدن بچه ها رفتیم پارک کودک نزدیک خونه تا برای تولد شاهین اونجا رو رزرو کنیم .بچه ها هم مشغول بازی

شروین مثل همیشه درحال بالا رفتن از سرو کول شاهین

غذا خوردن تو حیاط

مشغول نگاه کردن عکسهای کتاب

گاد گاد بازی

عشق خاله 8ماهش شده و سینه خیز میره. وسطش اینطوری ژست میگیره نگامون میکنه. اخ فداش بشم من خوردنی

کاردستی ادم برفی

جشن (ک) به میزبانی کارن و کیان

به بچه ها کتاب داستان و کروات دادن

جشن (پ) به میزبانی پارسا و پرهام

بهشون پاپیون و توپ دادن

درس اقتصاد

پسندها (1)

نظرات (1)

عمه فروغعمه فروغ
25 اسفند 98 14:01
خدا حفظ کنه فرشته کوچولوی قشنگتون رو😘