شاهــــــــــین جونشاهــــــــــین جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
شرویـــــــــن جونشرویـــــــــن جون، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

شاهیــــــــن ، شرویـــــــــن شاهزاده های خونه ما

دوسال و شش ماه

1399/10/23 1:41
نویسنده : مامان شیما
358 بازدید
اشتراک گذاری

موفرفری مامان دو و نیم ساله شدی😍

قشنگ من این ماه هم کلمه های زیادی میگی هر روز بهتر از روز قبل...

*به هوایما میگی : airplane

*از یه چیزی تعجب کنی میگی : OH NOOO

*بیرون رفتیم خیلی سرد بود؛ خودتو میلرزوندی میگفتی : cool

*خونه رو میگی: house و به چایی میگی: tea

*بعضی وقتا میگی sorry . از کلمه what؟ هم زیاد استفاده میکنی

*لیوان اب خوردنت خراب شد انداختیم بیرون؛ الان از قمقمه اب شاهین استفاده میکنی و اسمشو گذاشتی: big آب... حتی به تیارا هم نشونش میدادی میگفتی بیگ آب

*شب موقع خواب میگم بیا بریم تو اتاق بخوابیم الان شب شده همه خوابیدن؛ بعد خودت شروع به حرف زدن میکنی و میگی: mami sleep. dada sleep . amos sleep. daei sleep

*کارت های بازی رو نشونت میدادم در کمال تعجب دیدم داری اسم همشونو میگی  مثل عروسک dolls . جوراب  sock . تخت bed . خورشید sun . قلب heart . میز table . ماشین car . درصورتی که من خودم یه سری چیزا  رو بلد نبودم.

* رفته بودیم خونه ریحانه جون اونجا بهت پاستیل قلبی دادن همرو خوردی بدو بدو اومدی گفتی هرت هرت. هرچی گفتی هیچ کی متوجه نشد آخر فهمیدیم منظورت از هرت همون قلب . و پاستیل قلبی میخواستی. بعدش کلی واست خندیدیم عزیز دلم...

* رو کلمه های فارسی خیلی گیر میکنی. حتی جای فعل ها رو اشتباه میگی. مثلا میخوای بگی بابا بیا میگی بابا اومد 😂 یا میخوای بگی بده میگی بگیر 😀

دکور یلدا و کریسمس امسالمون که خداروشکر خیلی مورد استقبال قرارگرفت. با اینکه کرونا بود اما مشتری زیاد داشتیم.

عــــــاشق این سری از عکسهاش بودم دلم نیومد یه دونه بزارم

این وروجکا وقتی بهم برسن فقط همون دقیقه اول خوشحال میشن بعدش دیگه درحال جنگ و خونریزی هستن 🤭

هلاک اون فرفریاتم من 😍

این همون بیگ آب هستن 😂

16 دی تولد بابایی که صبح رفتم گلفروشی بن سای خریدمو با اژانس فرستادم بانک که خیلی سورپرایز و خوشحال شد. و بعدازظهرم با بچه ها تولد واسش گرفتیم. که ماشالله شروین امان نداد کیکو منهدم کرد تا قبل رسیدن بابایی.

بعد مدتها شاهین و بابایی رفتن سلمونی و موهاشو کوتاه کرد. بدو بدو اومد خونه از خودش سلفی گرفتو واسه مامانی و خاله جون فرستاد. قربونش بشم خیلیم هیجان داشت😘 به ارایشگر گفته بود موهامو کوتاهِ کوتاه کن😂

پسندها (2)

نظرات (1)

مامانیمامانی
23 دی 99 22:45
عکسای جذاب و زیبا بود،من از دیدنشون هیجان زده میشم،خدا پسراتونو حفظ کنه😍
مامان شیما
پاسخ
ممنون از لطفتون🌺