شاهــــــــــین جونشاهــــــــــین جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
شرویـــــــــن جونشرویـــــــــن جون، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

شاهیــــــــن ، شرویـــــــــن شاهزاده های خونه ما

تولد 8سالگی شاهین

1399/11/14 0:04
نویسنده : مامان شیما
412 بازدید
اشتراک گذاری

12 بهمن امسال برخلاف سالهای قبل که برف و بارون و سرما بود خبری از سردی هوا نبود برعکس هوا بهاری  و عالی بود. منم از چندروز قبل به فکرم افتاده بود حالا که هوا خوبه بریم کلیپ بسازیم ... تدارکات لازم رو انجام دادیمو رفتیم واسه ساختن کلیپ تولد... ماشاله شاهین و شروین و تیارا هرکدومشون به تنهایی کافی هستن برای رفتن رو اعصاب و روان ادم😂 یکی گشنه ش میشد، یکی اب میخواست ، یکی تو خاکها وول میخورد ، یکی کیک میخواست. خلاصه بساطی داشتیم از دست این 3تا🤒اما  باوجود اذیت هاشون یه کلیپ عالـــــــــی دراومد که  خداروشکر رضایت بخش بود😍

عکسهای فضای باز تولدانه با تم رنگی نارنجی و مشکی🧡🖤

دود رنگی هم نتونست خوب مهارش کنه همون اولِ کار رفت تو چشم و حلق و دهانش😂

از چندروز قبلِ تولد، هیجان کادوهاشو داشت. مدام ازم میپرسید چی خریدین. منم میگفتم سورپرایزه نمیشه گفت و با خنده بحثو عوض میکردیم.روز تولد 12 بهمن صبح زود بیدار شده  7صبح منو بیداره کرده میگه مامانی بلند شو تولدمه. منم خوابالو گفتم باشه الان 7صبح چیکارکنیم بگیر بخواب 😂😁 بعدازظهر خاله جون و مانی و دوستش امیرحسین قرار بود بیان. خیلی هیجان زده بود. امیرحسین زودتر از همه اومد و باهم رفتن تو حیاط بازی کنن که بعد چنددقیقه دیدم هراسون و کبود و وحشت زده دستاشو چسبیده خون ازش میزد بیرون. رفته بود روی صندلی تاشو بشینه دستش میمونه لای صندلی ناخنشو میشکنه و پوست دستشو کلا ازبین میبره. خیلی بدجور شده بود اما بخاطر وجود دوستش ، بچم گریه نکرد ولی لباش کبود و صورتش سفید شده بود از ترس. یه نیم ساعتی بیقراری کرد تا مامانم اینا و خاله جون اومدن و کم کم با دیدن کادوها درد، یادش رفت و ماهم زودتر کادوهاشو بازکردیم که بیشتر ازین منتظر نباشه😘

ازاونجایی که به وسایل برقی و صوتی علاقه داره. کادوهاش تو این زمینه بودن😀 بابایی اسپیکر. خاله جون هدفون. مانی کلی وسایل تحریر و پول نقد. منم قرار بود هاورهاکی باشه اما سرمون کلاه گذاشتن یه چیز دیگه فرستادن که هرچی زنگ زدیم جواب ندادن 😁 و خفن ترین کادوش مال دایی شایان بود که واسش اسمارت واچ خریده بود. وقتی کادوشو باز کرد چشاش گــــــــــرد شد و حســـــــــــــابی خوشحال شد. خیلی وقت بود میگفت ساعت میخوام و ماهم میگفتیم فعلا زوده که برنامه داشتیم برا تولدش بخریم اما دایی شایان با این حرکتش بیشترین امتیاز کادوها رو به خودش تعلق داد 😂🤭

تولدت مبارک پسر قشنگم ایشالله همیشه لبت خندون و دلت شاد باشه و هرسال همینطوری تولدات خوشحال و شاد باشی😘

پسندها (2)

نظرات (1)

عمه فروغعمه فروغ
15 بهمن 99 14:45
تولدش مبارک خدا حفظش کنه براتون