نــــــــــوروز 95
اندر دل من مها دل افروز توئی
یاران هستند لیک دلسوز توئی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز توئی
باقی عکسها تو ادامه مطلب...
سال 94 هم به سرعت برق و باد گذشت و شروع سال جدید رو درکنار پدر و پسری آغاز کردیم
مثل سالهای پیش این مدت به دید و بازدید اقوام سپری شد... هوای شمال ب نسبت بد نبود.. چندروز افتابی میشد چندروز بارون میومد...
ابشار شیراباد
جنگل النگ دره
پ
هتل شهاب
سفر یه روزه به مرز اینچه برون با قطار، (بدون حضور مردهای خونه )بهمراه مانی ، خاله جونم و زندایی جونم و دخترخاله ها...
از بین اون همه مغازه و اسباب بازیها ، شاهین رو این مغازه قفل شده بود و همچین با حرص و ولع وسایل ها و جعبه ابزارو نگاه میکرد و با اشتیاق همشونو برانداز میکرد انگاری یه ادم بزرگه که میخواد همشونو بخره خواهش میکرد مامانی فقط یه لحظه واستا نگاه کنم ... و خرید پسرم از مرز اینچه برون یک عدد چراغ قوه فانوسی که هم با نور خورشید شارژ میشه هم با باطری و هم با کابل
پسرک ترکمن
سیزده بدر امسال متفاوت با سالهای قبل هوا بارونــــــــــــی بود خیلی شدید و تو ارتفاعات با برف همراه بود