28 ماهگی پسر خونه
سه شنبه(12 خرداد): شاهین دوسال و 4ماهه من روز ب روز خوردنی تر و بامزه تر میشه هرروز شیطنتهای جدید، کلمات جدید و کلی کارهای بانمک دیگه انجام میده که حسابی دل ما رو میبره
فعلا تصمیم جدی واسه از پوشک گرفتن ندارم و خودشم زیاد همکاری نمیکنه ، بیشتر وقتا تو خونه باز میزارمش اونم در حد یک ساعت ، اما بعدش میاد میگه جیش که باید سریع پوشک کنم اخه اصلا واسه دسشویی و تو صندلی نشستن همکاری نمیکنه
بعد از یاد گرفتن اعداد به فارسی و انگلیسی ، این ماه حروف انگلیسی رو باهاش کار کردم و ظرف یکی دو روز کل حروف انگلیسی رو خیلی زود یاد گرفت خیلی باعلاقه و بادقت گوش میده و از یاد گرفتنشون لذت میبره ، تو خونه مدام با خودش تکرار میکنه، در حین بازی کردن میبینم داره با خودش اعداد و حروف انگلیسی رو تکرار میکنه و وقتی تموم میشه واسه خودش دست میزنه عـــــــــــاشق این صحنه هاشم ، چند بار در حین بازی کردن و خوندن ازش فیلم گرفتم که خیلی باحالــــــــــــــه
علاوه بر یادگرفتن و حفظ کردن اعداد و حروف، اونها رو خوب میشناسه، تو تی وی ، رو کتابها، تابلوی مغازه ها و هرجایی که حروف ب انگلیسی باشه خودش واسمون میخونه میگه: مامانی A یا مثلا مامانی B ... من و بابایی هم بسی ذوق میکنیم از شیرین زبونی پسری
سوره حمد هم باهاش کار کردم ، ماشاله خیلی سریع یاد گرفت... حمدو میخونم و پسری هم اخر ایه ها رو میگه من فدای پسر باهوشم بشم که اینقدر واسه یاد گرفتن علاقه نشون میده... پستهای بعدی اگه موفق شدم صداشو ضبط کنم حتما لینکشو میزارم
وابستگیش بیرون از خونه به من خیلی بیشتر ازقبل شده، اگه ببینه پیشش نیستم میزنه زیر گریه اما تو خونه اصلا اینطوری نیس ... شاید بخاطر کار کردنم و اینکه یه وقتایی پیشش نیستم روش تاثیر گذاشته... خلاصه بابت این اخلاقش یه مقدار نگرانم
یه سری کلمات جدید و بانمک البته به زبون خودش میگه که واقعا خنده دار و شنیدنیه، مثل: دَن دین دی (زندایی) ... بی با (شلوار) ... مامین(ماشین) ... مامو مون(کامیون) ... اوبوبوس(اتوبوس) ... دیس اَن ناس(زیرانداز)... نانین (شاهین)...
یه سری عکس از پسر عشق دوربین ، فضای سبز جلوی خونه ماننی
تعجب از دیدن اون همه مورچه یه جا
عشق شاهین ماهیای حوض،آب بازی، ماشین بازی، خاک بازی و پابرهنه دویدن ، همه اینا تو حیاط خونه ماننی
31 شهریور جشن عروسی محسن پسرداییم یه شب فوق العاده عالـــــی بود... البته درکنار تمام بهونه گیریها و غرغرای شاهین .... باباجون بخاطر اینکه منم از عروسی چیزی بفهمم یکی دوساعتی شاهینو با ماشین برد بیرون و دورش داد معمولا اینجور جاها بخاطر شلوغی و سروصدا شاهین خیلی بداخلاق میشه ، اما روی هم رفته خوش گذشت
قیل از رفتن به مهمونی تو حیاط کلی با شاهین عکسای عشقولانه و مدلینگ انداختیم و پسری هم مثل همیشه پایـــــــــه ،خوب همکاری کرد و هر مدلی بهش گفتم انجام داد