شاهــــــــــین جونشاهــــــــــین جون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
شرویـــــــــن جونشرویـــــــــن جون، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

شاهیــــــــن ، شرویـــــــــن شاهزاده های خونه ما

ده ماهگی

1398/2/18 9:00
نویسنده : مامان شیما
707 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان به این سرعت 10ماهت شد. چقدر زمان زود میگذره... داریم روزهای بهاری اردیبهشت رو میگذرونیم چقدر هوا دوست داشتنی و مطبوعه. دیگه از شر لباسهای زمستونی پالتو بارونی کلاهو کاپشن راحت شدیم... هوا نه خیلی گرم و نه خیلی سرد تو خیابون های پردرخت گرگان که قدم میزنیم بوی بهار نارنج مستت میکنه چقدر این حال و هوا رو دوست دارم. میشه گفت بعد از گذشت تقریبا 12 سال دوباره اون حس و حال هوای بهاری همراه با بوی بهارنارنج برام تداعی شد.چون تهران نه خبری از درخت نارنج بود و نه هوای تمیز شمالی هرچی بود غبار و دود و دم...از شبهای النگ دره نگم که چه صفایی داره شب نشینی های دسته جمعی تا نیمه شب و بساط چایی و تنقلات.. هرچند فعلا بخاطر یک عدد فنچول خان از پیاده روی جاده ناهارخوران محرومم، مجبوریم با کالسکه تو خیابانهای مجاور خونه بسنده کنیم تا شروین از اب و گل دربیاد...

دیگه نشستن و چهار دست و پا رفتن راضیت نمیکنه همیشه در تلاشی سعی میکنی از درودیوار اویزون بشی و سرپا خودتو نگه داری...

عـــــاشق دستمال کاغذی هستی مثل باد خودتو بهش میرسونی و سریع طی یه حرکت انتحاری میزاری تو دهنت. هرچی بیشتر نهی میکنیمت حریص تر میشی نسبت ب دستمال...

یکی دیگه از علاقیاتت پرده ست. مرواریداشو میزاری دهنت. دیده شده حتی از دهن فرد مذکور مروارید بیرون اوردم

از دفتر نت شاهین نگم برات که خودتو میکشی واسه گرفتنش، شاهین بیچاره تا میاد تمرین کنه بدو بدو چهاردست وپا خودتو بهش میرسونی از چنگش درمیاری و مچاله ش میکنی

درحال نانای کردن... اهنگ شاد میشنوی شروع میکنی به قر دادن .(کاری که شاهین تا به این سن اصلا انجام نداد) هه هه

تاب بازی رو خیلی دوس داری، صبحا که از خواب پامیشی با چشمای پف کرده و صورت خوابالو خودتو میکشونی سمت در و با اشاره بیرونو نشونم میدی بعدش میبرمت تاب بازی و صبخونتو اونجا میخوری، بعدازظهرم این سناریو توسط بابایی انجام میشه تا از سرکار میاد حتما باید ببرتت توحیاط و تاب بازی کنی

مثل قبل دیگه به رورئک علاقه نشون نمیدی، تا میزاریمت اون تو گریه میکنی که بیاییی بیرون

شاهین تو 10ماهگی

تقلید کار خوبی هستی هرکاری شاهین بکنه انجام میدی، اینجام داری تلاش میکنی ببینی شاهین تو موبایلش چی داره میبینه...

دنبال ات و اشغالهای زیر فرش

باهم میشینین فیلمهای خودتو تو گوشی میبینی، خیلی هم خود شیفته تشریف داری عاشق فیلمهای خودتی

فوضول کی بودی تو؟؟

شاهین چهاردست وپا نمیرفت عوضش سینه خیز حرکت میکرد

میری زیر میز مشینی بازی میکنی ، از لبه میز واسه بلند شدن استفاده میکنی و خودتو سرپا نگه میداری و توهمون حالت به چپ و راست راه میری

عشق دوربین خخخخ

دادا   گَ گَ   ماما  بَ بَ   دَدَ    کلماتی هستن که همیشه تکرار میکنی

ناز و معصوم میخوابی

یه هوای بهاری عالی جنگل النگ دره

جمعه تعطیل اب بند محمداباد

میخوام به صندلی ماشین عادتت بدم، خیلی موفق نبودم تابه الان... دوست داری بغلم باشی اما خیلی سخته عزیزجانم با یه نینی صندلی جلو بشینم... واسه اولین بار تو صندلی خوابت برد

عکسهای اتلیه این ماه

دیگه خبری از عکسهای دراز کشیده نیس. تا دراز میندازمت 3سوت یلند میشی حتی اجازه یه شات هم بهم نمیدی، این عکس قرار بود دراز کشیده باشی خخخ  تا میرم عقب شاتر دوربینو بزنم میبینم پشت سر من داری میایی

نمونه بارز عکس العملت کاملا تو این عکس معلومه میخوای از صندلی بیایی بالا

با کفش و کلاه داداشی خفن شدی

طاها و شاهین از مهد اومدن ، شروین یا دیدنشون خیلی هیجان زده شده بود، هــــــرجا میرفتن ،هــــــرکار میکردن، هــــــرچی میخوردن شروینم زیر دستو پاشون وول میخورد و اداشونو درمیاورد... عــــــــاشق این عکسشونم درحاب خوردن ماکارونی ... خیلی هم سخت مشغولن هههههه

افتاب و بارون بهاری که باهم تو اسمون پیدا بشن نتیجش میشه یه رنگین کمان خوشگل

اولین دندون شیری شاهین تو سن 6سال و سه ماهگی افتاد. دندونی که قبل عید از پشت دراومده بود کم کم داره میاد جلو و جایگزین دندون قبلیش داره میشه

نقاشی شاهین که اغتشاشگرا رو کشیده دارن کار بد میکنن. در حال جیش کردنن خخخخ

دوتا تاول بزرگ رو انگشتای کوچولوش شوک شدم. اینکه دقیقا چش شده و کجا و کی و چه اتفاقی افتاده هیچ کدوممون خبر نداشتیم. الهی دورت بگردم عزیز دلم...

تولد امسالم با یه سوپرایز باحال از طرف امین همراه بود، با هماهنگی هایی که از قبل انجام داده بود، فامیلا رو رستوران ملل دعوت کرده بود و من روحمم خبر نداشت وقتی وارد رستوران شدیم شوک شده بودم، خیلی صحنه قشنگی بود اصلا انتظار نداشتم ، شمع تولدم رو با همراهی خواننده که تولد تولد میخوند و وجود عزیزانم درکنارم فوت کردم ... مرسی همسر عزیزم بخاطر سوپرایز قشنگت

پ.ن: دقیقا از 17 اردیبهشت هوای شمال شرجی شدو این حالت تا مهرماه ادامه خواهد داشت. یعنی باید 4ماه گرمای طاقت فرسای شمال بهمراه رطوبت و شرجی بودن رو تحمل کنبم. فاتحه

چندتا از عکسهای شاهین تو سن 10 ماهگی... اولین دندنشو دراورده بود

پسندها (2)

نظرات (2)

✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
26 اردیبهشت 98 18:21
ای جانم ماشاالله خداحفظشون کنه موفرفریای خوشگل رو😘😍😍
مامان شیما
پاسخ
ممنونم
ریحانهریحانه
25 خرداد 98 17:46
لطفا من را دنبال کنید