یک سال و سه ماه

شروینم 15 ماهه شدی نفس مامان...

*این ماه دندون پنجمت دراومد.(ازبالا سمت راست)

*

هفته اخرشهریور مسافرت چندروزه به تهران داشتیم. هم واسه خرید دوربین هم دیدن دوستهام که خیلی دلم براشون تنگ شده بود و هم اینکه قبل شروع مدارس یه اب و هوایی عوض کنیم. از زمان اسباب کشی دقیق یک سال شد. واقعا دلم تنگ شده بود. هیچ وقت فکرشو نمیکردم یه روزی دلتنگ تهران بشم منی که همش فراری بودم از این شهر.

قبلا شاهین خیلی شیک و شاهانه تو ماشین میخوابید اماحالا شروین جاشو گرفته. طفلی بچم چجوری مظلوم خوابیده. فدات بشم مامانی

قرار با بهترین دوستای زندگیم که یک سال ندیده بودمشون. همون جای همیشگی و همون صبحونه همیشگی

خونه الهام جون. شاهین و شروین پیش الهام بودن منم باخیال راحت واسه خرید دوربین بازار رفتم. موقع رفتن، راستین جونم خیلی گریه و بیقراری کرد التماس میکرد تو رو خدا نرین. اخ که دلم کباب شد اشک منم دراومد

یکی دو وعده هم مهمونی خونه زهرا جون و عمو احسان بودیم. از تهران که برگشتیم تو مسیر سمت دریاکنار (شهرک بانک مسکن) رفتیم. تا بچه ها یکم تو دریا اب بازی کنن.شروین واسه اولین بار دریا رو میدید. متعجب و بهت زده دریا رو تماشا کرد. بعدش بابایی دستشونو گرفت رفتن تو اب ،بازی کردن...

بعدازناهار تو محوطه از بچه هاعکس گرفتم و یه چرخی زدیم و راهی خونه شدیم.

عشق مامان

از سری بازیهاشون تو حیاط. البته شاهین نمیزاره ازش عکس بگیرم فرار میکنه از دوربین

عاشق لگو بازی

باغ گلبن مهرماه 98

مثلا میخواستم یه عکس خاص بگیرم. بچه ها رو با ماشیناشون ست کردیم.

گرشای شیطون تا دوربین میبینه شروع میکنه به کشیدن موهاو لباس شروین. با یه نگاه مرموزم نگامون میکنه ببینه عکس العملمون چیه...

ازاموزشکاه موسیقی تماس گرفتن شاهین واسه تست صدا بیاد که تو کلاسهای سلفژ شرکت کنه. اونحا خودش گفت بلده اهنگ جان مریم رو با پیانو بزنه مربی هم استقبال کرد،شاهینم شروع کرد به نواختن و خوندن که خانم مربی خیلی خوشش اومد. قرار شد تو کلاس سلفژ شرکت کنه. فعلا کلاسشون به حدنصاب نرسیده و هنوز خبری از برگزاری کلاسشون نشده...

رستوران مجلل بصرف شام

اب بند محمد اباد مهرماه 98