چهار ماهگی
پســــــرقشنگـــــــم 4ماهگیت مبارک باشه عزیـــــــزدلــــــــم
* خیلــــی پسرباهوشی هستی ، به اطرافت و کسایی که بغلت میکنن خیلی توجه میکنی، از راه دور واسمون بغل باز میکنی تا بیاییم سمتت و بغلت کنیم ، وقتی دراز کشیده هستی اینقدر غر میزنی و سروصدا میکنی تا بیاییم طرفت، جالب اینجاست که صدا و حالت گریه کردنت کاملا با زمانهای دیگه فرق میکنه یه ریتم خاصی واسه گریه داری که بهمون میفهمونی منو بغل بگیرین
* از الان دوست داری راه بری، مدت زمان زیادی رو پاهات وامیستی و سعی داری به سمت جلو حرکت کنی ، مخصوصا اگه شاهین و محیا جلوت بازی کنن به مرحله پرواز میرسی درحالت درازکشیده باشی قشنــــــگ خودتو میکشی سمت جلو تا بلند شی خیلی این حالتتو دوس دارم
* اب دهن میدی بیرون ، یقه لباستو کلا خیس میکنی... جدیدا یاد گرفتی با اب دهنت حباب درست میکنی و بوووو بوووو میکنی کلی از این کارت لذت میبری بازی بازی میکنی
* دمرمیشی سعی میکنی دستتو از زیرت بیاری بیرون خیلی تلاش میکنی اما زود خسته میشی نق میزنی
*همچنان دست میخوری این کار آرومت میکنه ، معمولا قبل خواب انگشت شصتتو میمکی تو همین حالت خوابت میبره ... خیلی پسر نازی هستی من عاشقتم همیشه قبل خواب انگشت ب دهان یه آوازی واسه خودت میخونی و میبینم که یهوو آوازت قطع شده وقتی نگات میکنم تو خواب ناز فرو رفتی دست خوردنتم این مدلیه که شصت دست چپتو میزاری تو دهنت و دست راستتو روش نگه میداری
قربون خنده های خوشگلت بشم مهربــــــــــــون ... از خواب که بیدار میشی همیشه لبخند داری و میخندی ، هرکی باهات بازی کنه غریبه و آشنا واسش میخندی خندهات صدا دار شده و قهقهه میزنی ، اولین بار که خیلی خندیدی وقتی ابی دایی اومد سمتت غش کردی از خنده و تا یه ربع بعدش این خنده های صدادارت ادامه داشت چشت که بهش میوفتاد همینجوری واسه خودت میخندیدی و کاکایی سرمیدادی که این وسط ما هم از خنده های تو غش و ضعف رفته بودیم
نارنجی من
من فدای نگاههای خوشگلت بشم
شاهیــــــــــــن و شرویــــــــــــن در سالهای متفاوت و در سن 4ماهگی
این عکسهای شاهین واسه خرداد 92 هست ... عکس شروین واسه ابان 97
داداشی های مهربون
شروین و پسرعموها گرشا و مهراد
یه عصر پاییزی و هوای خوب با زنعمو و بچه ها رفتیم پارک گلها و کلی از فسقلی ها فیلم و عکس گرفتیم
این دوتا هم خیلی شیطون شدن وقتی بهم میرسن از بس میخندن و بازی میکنن دیگه نمیشه ازشون یه عکس گرفت
درحال بازی با پلی استیشن
جشنواره بازی مهد خودشون تو پارک گلها
عصرپاییزی بصرف چای و شیرینی باغ عمو امید
30مهر تولد عمو حسین
شبا واسه شیر بیدار نمیشی و تا صبح قشنگ میخوابی، واسه ساعت 6.7 بیدار میشی شیر میخوری دوباره میخوابی تا ساعت 10 اونجاها
یه هفته ای میشه (3ماه و 3هفته) دوس داره بشینی از حالت دراز کشیده دیگه خوشت نمیاد
از سری عکسهای اتلیه این ماهت
مامانی ، سال 1366
شاهین ، سال 1392
شروین، سال 1397
ایهان و اردیان محو تماشای شروین
اجرای سرود دسته جمعی
از طرف مهد بردنشون بهزیستی ، روز قبل اعلام کردن هرکسی 2تا از اسباب بازیهاشو واسه بچه های بی سرپرست ببره، شاهینم ماشین و ماهی و چندتا از کتاب داستاناشو تقدیم بچه ها کرد
پ.ن: 17 مهر مهراد پسر محسن بدنیا اومد.
پ.ن: بازسازی خونه رو از 27 مهر استارت زدیم و مهندس حدود 2ماه رو تخمین زد که کار بازسازی طول خواهد کشید ایشاله که اشتباهی تخمین زده باشه زودتر تموم شه فعلا خونه مانی مستقریم تا خونه آماده بشه