33 ماهگی بهمراه عکسای اتلیه
برخلاف این خنده های شیرینش ، پشت صحنه اصلا همکاری نمیکرد و میگفت مامانی عکس نگیر خسته ام. بریم مترو چنددست لباس برده بودم که متنوع عکس بگیرم اما نشد سری بعد حتما جبران میکنیم
صبح خودش از خونه به محل کار بابایی زنگ زده و سفارش اسکوتر داده، بعدازظهر بابایی موقع اومدن خونه واسش اسکوتر خریده ، آتلیه بودم که دیدم پسری مو فرفری سوار بر اسکوتر وارد اتلیه شد
یه جمعه پاییزی خونواده 3نفریمون باغ وحش و شهربازی ارم
آب وآتش ، پل طبیعت... (بهمراه عمو منصور و ریحانه جون ,عکسها تو شب بی کیفیت افتاده بود اپلود نکردم)
محــــــــــرم 94 (1و2 ابان، تاسوعا و عاشورای حسینی) بی بی یان
اخر هفته های پاییزی تیراژه و مجتمع کوروش
معمولا پدر و پسر میرن طیقه بالا شهربازی و ما هم طبقات پایین به بازارگردی میپردازیم
94/8/15 واسه اولین بار شاهینو به تئاترعروسکی خاله سوسکه بردیم .چون سی دیشو داشت گفتم شاید واسش جذاب باشه. اما زیاد استقبال نکرد، شاید مناسب سنش نبود. اکثرا بچه های 5.6 ساله اونجا بودن که خیلی لذت میبردن. اما تجربه جالبی واسه من بود که در کنار پسرم وارد دنیای کودکیم شدم
اخر نمایش و عکسبرداری بچه ها با شخصیت های کارتونی