شاهــــــــــین جونشاهــــــــــین جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره
شرویـــــــــن جونشرویـــــــــن جون، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

شاهیــــــــن ، شرویـــــــــن شاهزاده های خونه ما

دوسال و یازده ماه

خرداد هم اومد ... به همین زودی و با یک چشم بهم زدن... شما روز ب روز قد میکشید و بزرگتر میشوید... *شروین جان به پیتزا خیلی علاقه پیدا کردی. زود ب زود هوس پیتزا میکنی. هرکی زنگ خونه رو میزنه میگی پیتزا اوردن 😂 *به تنقلات عادت کردی یعنی دوس داری هر دقیقه هله هوله بخوری. بعداز صبحانه دستورات و خورده فرمایشاتت شروع میشه،: کَکیوبرتز(خیار) . هارت (بیسکوییت قلبی) . بنانا (موز) . آیسینگ(بستنی). چاکلت (شکلات). اپل چوز(ابمیوه). بادوم... خلاصه کلا باید درحال خوردن چیزی باشی... *خیلی سرگوشی و تبلت با شاهین جنگ و دعوا دارید... *کارتن مورد علاقه این روزهات پوکویو هست. و مدام درحال تماشای پوکویو هستی. *اعداد رو قبلا تا تن (10) میگفتی الان از ...
30 خرداد 1400

دوسال و ده ماه

عمرِ مادر، یک ماه دیگه هم سپری شد و تو بزرگتر شدی... اردیبهشت رو گذروندیم فصل بهارنارنج، فصل گلها و شکوفه ها، فصل توت فرنگی، فصل اب و هوای بهاری و فوق العاده که جون میده واسه تفریح و مسافرت. اما حیف و صد حیف که از مسافرتها محروم شدیم و از تنفس هوای بهاری با عطر بهار نارنج که ادم رو مست میکنه محروم شدیم ، هرجا میرویم حضور ماسک بر روی صورت و دهانمان  وجودش لازم و ضروری است. *دامنه لغاتت خیلی زیاد شده. دستورات و گرامر انگلیسی رو خیلی اصولی و بجا استفاده میکنی. مثلا وقتی چیزی شکسته باشه از ماضی نقلی استفاده میکنی میگی broken . و خیلی خیلی چیزهای دیگه که یادم نمیمونه که یادداشت کنم. بهشت کوچک خونه مانی در اردیبهشت 😍...
19 ارديبهشت 1400

عید 1400

دوسال و نه ماهگیت مبارک عزیز دلم. عید امسال رو در خونه خودمون و با خانواده 4نفریمون تحویل کردیم.  ساعت تحویل سال نو ساعت 1ونیم ظهر بود. و شما از صبح مشغول رنگ کردن تخم مرغها بودید. بعدش شاهین به من تو پهن کردن سفره عید (به درخواست بابایی سنتی ) کمک کرد و شروینم تو خراب کردن سفره همکاری خودشو از ما دریغ نکرد 😁 وارد سومین عید نوروز عمرت شدی پسرقشنگم... امسال و پارسال رو تو قرنطینه کرونا بودیم. البته که امسال فقط خونه مانی و چندتا از فامیلای نزدیک رفتیم.چون هنوز واکسن کرونا نیومده نمیشه ریسک کرد و همه جا رفت. حتی از رفتن به پارک و مکانهای عمومی هنوز محرومین. خیلی دلم براتون میسوزه که تو قشنگترین روزهای عمرت...
30 فروردين 1400

دوسال و هشت ماه

32 ماهگیت مبارک پسرقشنگم😍 رسیدیم به روزهای پایانی سال و اسفندم مثل همیشه درحال بدو بدو هستیم. علاوه برکارهای خونه ، کارهای اتلیه و دکور جدید و سفارشات مشتریها کارمون رو چندبرابر سخت تر کرده. خیلی باهات نبودم و فرصت ثبت لحظه ها و حرفهاتو نداشتم عزیزدلم. با چندتا عکس نوروزی پست این دفعه رو واست میزارم😘 بالاخره به یکی از ارزوهام رسیدم اینکه موهاتو از پشت ببندم. درسته خیلی مقاومت میکنی اما درنهایت تسلیم میشی و من محو تماشای نگاهت میشم😍 موقع کلاس انلاین شاهین میایی تو اتاق و دفترو کتابو میاری ...یا با معلم شاهین صحبت میکنی... و بعدازکلاس هم با گوشی سرگرم میشی... موقع عکا...
20 اسفند 1399

دوسال و هفت ماه

31 ماهگیت مبارک فوضولچه 😆 * قناریمون رو میگی: yellow brid * تشکر که میکنی با لهجه غلیظ میگی: thank you *  میگی بیا : come on *بخوای کاری رو انجام بدی میگی: done *کفشهاتو میگی: shoes * لباس که میپوشیم میخواییم بریم بیرون میگی: we go home mami... we go home amos * همه رنگهای رو بلدی، قبلا فقط red.blue.whait رو میگفای ، الان میگی: brown _ green _ yellow_orang_ pink _ purple _black *میری روی میز میخوای بیایی پایین میگی: please *قاشق رو از روی میز انداختی پایین، بلافاصله گفتی: sorry * رفتیم تو حیاط، یه گربه رو دیوار راه میرفت، بهش گفتی : hi cat ...
2 اسفند 1399

تولد 8سالگی شاهین

12 بهمن امسال برخلاف سالهای قبل که برف و بارون و سرما بود خبری از سردی هوا نبود برعکس هوا بهاری  و عالی بود. منم از چندروز قبل به فکرم افتاده بود حالا که هوا خوبه بریم کلیپ بسازیم ... تدارکات لازم رو انجام دادیمو رفتیم واسه ساختن کلیپ تولد... ماشاله شاهین و شروین و تیارا هرکدومشون به تنهایی کافی هستن برای رفتن رو اعصاب و روان ادم😂 یکی گشنه ش میشد، یکی اب میخواست ، یکی تو خاکها وول میخورد ، یکی کیک میخواست. خلاصه بساطی داشتیم از دست این 3تا🤒اما  باوجود اذیت هاشون یه کلیپ عالـــــــــی دراومد که  خداروشکر رضایت بخش بود😍 عکسهای فضای باز تولدانه با تم رنگی نارنجی و مشکی🧡🖤 دود...
14 بهمن 1399

دوسال و شش ماه

موفرفری مامان دو و نیم ساله شدی😍 قشنگ من این ماه هم کلمه های زیادی میگی هر روز بهتر از روز قبل... *به هوایما میگی : airplane *از یه چیزی تعجب کنی میگی : OH NOOO *بیرون رفتیم خیلی سرد بود؛ خودتو میلرزوندی میگفتی : cool *خونه رو میگی: house و به چایی میگی: tea *بعضی وقتا میگی sorry . از کلمه what ؟ هم زیاد استفاده میکنی *لیوان اب خوردنت خراب شد انداختیم بیرون؛ الان از قمقمه اب شاهین استفاده میکنی و اسمشو گذاشتی: big آب ... حتی به تیارا هم نشونش میدادی میگفتی بیگ آب *شب موقع خواب میگم بیا بریم تو اتاق بخوابیم الان شب شده همه خوابیدن؛ بعد خودت شروع به حرف زدن میکنی و میگی...
23 دی 1399