شاهــــــــــین جونشاهــــــــــین جون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
شرویـــــــــن جونشرویـــــــــن جون، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

شاهیــــــــن ، شرویـــــــــن شاهزاده های خونه ما

یک سال و یک ماه

پسر کوچولوی مامان یک سال رو تموم کردی و به سرعت داری بزرگ میشی، روز ب روز کارهای جدید یاد میگیری، شیرین کاریهات خیلی زیاد شده، از فوضولی هات بگم که خیلــــــــی خیلی شیطونی. به هرچیزی دست میزنی، به همه چی کار داری، یک دقیقه اروم نمیشینی ،صبح تا شب ،شب تا صبح دنبالتم یه وقت کارخطرناک انجام ندی کار دست خودت ندی، کل وقتمو گرفتی نمیزاری به شاهین بچم یکم برسم، شب که میشه از خستگی بیهوش میشم ، تا دیروقت بیداری ساعت 12 شب به زور باید بخوابونمت، صبح ها ساعت 10 بیدار میشی و روز از نو روزی از نو ... دوباره بدو بدوی من شروع میشه. 24تیر واکسن یک سالگیتو زدی. نه درد داشت نه تب داشت. خیلی اروم و راحت بودی بازی کلاغ پر خیلی دوست داری هیجان زده میشی م...
18 مرداد 1398

تولد یک سالگی

بلـــــــه به همین سرعت یک سال گذشت... یک سالی که با همه سختی ها و شیرینی هاش مثل برقو باد رد شد ورفت... تولد یک سالگی شروین با تم هاوایی به خوبی و خوشی برگزار شد، یه جشن سبز و سفید با دوتا گل پسر ست ... دوست داشتم یه کلیپ از اولین تولدش داشته باشم ، با خاله جون و دایی شایان رفتیم جنگل شیراباد اونجا تصاویر کلیپ رو گرفتیم، با وجود گرمای زیاد و شرجی بودن هوا بازم خیلی خوب همکاری کردن، مخصوصا شروین که تازه راه افتاده بود و ذوق راه رفتن داشت... شاهینم که حسابی گرمایــــــی از همون اول غرغر که گرما زده شدم بریم خونه... کارت دعوت مهمونا تم خوشرنگ سبزو سفید (هاوایی) ...
26 تير 1398

دوازده ماهگی

عشق مامان این اخرین پست از ماهگردته... از این به بعد با روزمره گی های یک سالگیت بهمراه شیطونی ها و اتیش سوزوندنات میام. این روزها درگیر کارهای تولدت هستم لباساتون دست خیاطه. دنبال ایده حدید و تم جدید هستم واسه تولدت...میز و صندلی اجاره کردم. وسایل مربوط به دسر و ظروف یک بار مصرف رو خریدم. و حسابی مشغولم واسه گرفتن یه تولد خوشگل ... نیم کیلو اضافه کردی الان 9.55 کیلو هستی باقد 75 سانت. خداروشکر شیر خشک بهت میسازه و همین باعث وزن گرفتنت شده. کاری که باید چندماه پیش میکردم اما این دکترای احمق هیچی حالیشون نمیشه و اصرار الکی واسه دادن شیر مادر. اخرشم خودم سرخود بهت شیشه دادم که با موفقیت هم میخوری هم وزن گرفتی. 24خرداد اولین دندونتو درا...
25 تير 1398

یازده ماهگی

نفس مامان به این زودی 11 ماهت شد. باورم نمیشه چقدر زمان زود گذشت و کمتر از یک ماهه دیگه تولد یک سالگیتو باید جشن بگیریم... این ماه خداروشکر بعد از گذشت چندماه نیم کیلو اضافه کردی و از حالت یکنواختی اومدی بیرون از تغییرات خیلی بارز این ماه که کاملا مشهوده میتونم به سرپا ایستادنِ بدونِ کمک اشاره کنم. خیلی دوس داری بدون کمک گرفتن ازجایی خودتو نگه داری وقتی موفق میشی دست میزنی ذوق میکنی همه رو نگاه میکنی که تشویقت کنن و خودت با تشویق بقیه بیشتر هیجان زده میشی اداهاتو کجای دلم بزارم خوشگـــــل مـــــن از این ماه بهت شیرخشک اپتامیل دادم. احساس میکردم شیرم سیرت ن...
18 خرداد 1398

ده ماهگی

عزیز دل مامان به این سرعت 10ماهت شد. چقدر زمان زود میگذره... داریم روزهای بهاری اردیبهشت رو میگذرونیم چقدر هوا دوست داشتنی و مطبوعه. دیگه از شر لباسهای زمستونی پالتو بارونی کلاهو کاپشن راحت شدیم... هوا نه خیلی گرم و نه خیلی سرد تو خیابون های پردرخت گرگان که قدم میزنیم بوی بهار نارنج مستت میکنه چقدر این حال و هوا رو دوست دارم. میشه گفت بعد از گذشت تقریبا 12 سال دوباره اون حس و حال هوای بهاری همراه با بوی بهارنارنج برام تداعی شد.چون تهران نه خبری از درخت نارنج بود و نه هوای تمیز شمالی هرچی بود غبار و دود و دم...از شبهای النگ دره نگم که چه صفایی داره شب نشینی های دسته جمعی تا نیمه شب و بساط چایی و تنقلات.. هرچند فعلا بخاطر یک عدد فنچو...
18 ارديبهشت 1398

نه ماهگی (نوروز98)

نوروز امسال اولین عید چهارنفره خونواده کوچک ما بود... چقدر زیبا و لذت بخش بود امسال با وجود شما دوتا فرشته خوشگلم...شاهینِ 6سال ودوماههِ من و شروین 9ماهه... سپاس از خدا که طعم شیرین مادر بودن رو دوباره بهم هدیه داد ، و ازش میخوام خودش نگهدار خونواده 4نفریمون و پسرای خوشگلم باشه...  سیل گلستان و اق قلا در اوایل سال جدید اولین خبر ناراحت کننده امسال بود اما امیدوارم این اخرین خبر بد، واسه امسالمون باشه... عکسهای نوروزی 98 و گردشهای نوروزی اخری...
18 فروردين 1398

هشت ماهگی

به این زودی 8ماهت شد عسل بلا چندماهی میشه نمودار وزنت متوقف شده ،این ماه حتی سیر نزولی هم داشتی، خیلی کم غذایی شیر به زور میخوری، دوست داری فقط انگشت شصتتو بخوری ، دکترم بردمت میگه فقط بخاطر بازیگوشیته... یعنی تا این حد تو شیطون شدی ؟ ازپایان 6ماهگی غذای کمکی رو واست شروع کردم. چندروز اول فرنی و بعدش سوپ بهت دادم.خدارو شکر استقبال کردی و دوست داشتی. حریره بادام و برنج هم بهت میدم. سیب درختی اصلا دوست نداری هربار بهت دادم اوق زدی ریختی بیرون. تخم مرغ هم خیلی دوس نداری اماوقتی قاطی فرنی میکنم میخوری. به جای شکر تو فرنی خرما میریزم که دوست داری میخوری. درکل بیشتر ازهمه نسبت به سوپ علاقه بیشتری نشون میدی... اینقدر در...
18 اسفند 1397

هفت ماهگی

عزیز دلم 7ماهگیت مبارک تو این ماه تونستی بشینی، اوایل پشتت چیزی میزاشتیم نیوفتی،اما حالا دیگه مستقل شدی و راحت میشینی... لثه هات خیلی اذیتت میکنن، دوست داری هرچیزی بزاری تو دهنت و محکم فشار بدی... هویج دستت میدم با غیظ فشار میدی حال میکنی انگشتات تا حلق تو دهنته... پسر خوش خنده ای هستی ،غریبه و اشنا واست فرقی نمیکنه لبخندتو همیشه داری تو خونه خیلی غرغرو هستی ، همش باید تو بغل باشی اصلا رو زمین بند نمیشی... همه کارامو با یه دست باید انجام بدم. یه دست شروین یه دست کار خونه تو روروئک چندقدم راه میری و البته اون تو جیش هم میکنی شکا...
18 بهمن 1397

تولد 6سالگی شاهین

تولد امسال شاهین به درخواست خودش با تم سگ های نگهبان که تو مهدش با حضور دوستاش برگزار شد. امسال برخلاف سالهای قبل که همه کارهای تولد رو خودم انجام میدادم با یه وروجک 6ماهه فرصت نشد کاری انجام بدم و همه تدارکات رو به عهده خود مهد گذاشتم و فقط واسه عکاسی رفتم. خوشگلای من شاهین 6ساله و شروین 6ماهه... مهمونای افتخاری ما طاها و زنعمو با میکروفونش واسه بچه ها اهنگ خوند و با برف شادی کلی بازی کردن و خوش گذروندن. خوشگل من ایشاله همیشه لبت خندون باشه جشن دومادیتو بگیرم عزیزم ...
12 بهمن 1397

شش ماهگی

پسر خوشگلم نیم سالگیت مبارک   چه زود 6ماه گذشت، انگار همین دیروز بود به بدنیا اومدی  پسرای خوشگل مامان ،جونم به جونتون بنده گفته بودم الگوی خاصی واسه خوابیدنت نداری، خدا روشکر به این خرگوشت علاقه مند شدی موقع خواب تو بغلت میگیریش ، گوشهاش تو دستت و انگشت شصتت تو دهنت میکنی میخوابی از اخلاق و روحیاتت اینطور حس میکنم باید پسر مهربون و بااحساسی باشی ، وقتی بوست میکنم خیلی خوشت میاد چشاتو میبندی و حال میکنی حس خوبی بهت دست میده ... فوق العاده خوش خنده مخصوصا با شاهین که همینجوری تو خونه هم که راه بره واسش میخندی، جونت واسش میره کافیه یه نگاه بهت بندازه اونوقت...
18 دی 1397