شاهــــــــــین جونشاهــــــــــین جون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
شرویـــــــــن جونشرویـــــــــن جون، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

شاهیــــــــن ، شرویـــــــــن شاهزاده های خونه ما

یک سال و هشت ماه

قشنگِ من، نفسِ من 20ماهگیت مبارک. *یه سری کلمه جدید یاد گرفتی: ( آب بده_ عمه_ دست_ بِده بِده _ با (بابا)_ ما (مامان)_ ت (تیارا)_ دا (داداش)... کلا راحت طلبی از هرچیزی اولشو میگی . * به میوه میگی (مَته) عــــــاشق مَته هستی... از صبح که پا میشی میوه میخوری تا شب. یعنی دهنت همش باید درحال چرخیدن و خوردن باشه. یه روز که میوه مون تموم شده بود تا اومدن بابایی اینقدر مته مته گفتی که نگوووو. بابایی که از سرکار اومد فرستادمش واست میوه خرید کلی ذوق کردی. همه مدل میوه هم دوست داری میخوری موز سیب پرتقال خیار انار * یه دندون اسیاب از پایین دراوردی. * هرچیزی شبیهه مهر باشه سرتو میزاری روش نماز میخونی. سرسفره بابایی بلند گفت بسم الله...
20 اسفند 1398

کرونا

پسرای گلم الان که این پست رو دارم مینویسم تقریبا 3 هفته ست درگیر یه ویروس جدید به اسم کویید 19 یا کرونا هستیم. یه فاجعه جهانی که از چین شروع شد و متاسفانه بخاطر بی تدبیری مسوولین، کشور ماروهم دربرگرفته ، یه فاجعه خیلی بزرگ که هیچ کس فکرشو نمیکرد این ویرروس خیلی خطرناک باشه که روزانه جان این همه ادم رو بگیره همین دور و برخودمون از سعداباد و خانببین و علی اباد خیلی از کسایی که میشناختیمشون از پیش ما رفتن . یه ویروس مرگبار که باعث شده تا الان که 3هفته ست قرنطینه بشیم و خودمونو تو خونه حبس کنیم. امار ها نشون میده تقریبا 1500 نفرتاحالا کشته شدن. بیمارستانها ظرفیتشون پر شده و روز به روز تعداد مبتلایان بیشتر و بیشتر میشه. اسفند قشنگیش به بیرون ر...
18 اسفند 1398

یک سال و هفت ماه

شروین قشنگم یه همین سرعت یک سالو نیمو رد کردی و روز بروز داری بزرگتر میشی. * دندون دهم (چهارمی از پایین سمت راست) دراومد. *به کتاب داستان علاقه داری واسمون میاری تا واست بخونیم. *2بهمن واکسنتو زدی. و 4 بهمن از شیر گرفتمت ، خیلی دیگه وابسته شده بودی از غذا هم افتاده بودی. تصمیم گرفتم مثل شاهین که تو 18 ماهگی از شیر گرفتمش تو هم از شیر بگیرمت. برخلاف تصورم اصلا اذیت نکردی . تصورم نسبت ب تو خیلی بدتر از این حرفا بئد. اما خداروشکر خیلی راحت کنار اومدی. فقط شبا وقتی خوابت عمیق بود بعت میدادم. که کم کم شیر شب هم قطع شد. و خیلی راحت این پروسه سخت هم با موفقیت پشت سر گذاشتی. *غذا خوردنت خیلی خوبه. اصلا اذیت نداری. هــــرچی دم دستت ب...
29 بهمن 1398

تولد 7سالگی با تم پرسپولیس

پسرم به همین زودی یک سال گذشت و توبزرگتر شدی . یک سال گذشت و من هرروز شاهد تغییر و شکوفایی تو بودم . یک سال گذشت وتو نسبت به پارسال عاقلتر و فهمیده تر شدی.  امسال دیگه قصد نداشتم واست تولد بزرگ بگیرم ، اما وقتی اصرارهای زیادت برای جشن تولد با حضور همکلاسی و دوستهای جدیدت رو دیدیم عهدشکنی کردیم و امسالم مثل سالهای قبل واست تولد بزرگتر گرفتیم. با این تفاوت که خودت تم تولدتو انتخاب کردی و تو پلی هوس نزدیک خونه خودمون که تازه افتتاح شده بود جشن گزفتیم... خیلی هیجان این روزو داشتی از یه ماه قبل کارتهای تولدتو خریده بودی و همش اصرار داشتی زودتر بنویسیم و به دوستات بدی. بماند که چقدر متقاعدت کردم از الان زوده ت...
13 بهمن 1398

یک سال و شش ماه

پسر گلم الان دیگه یک و نیم ساله شدی ،  قربونت بشم من ... شیطنتت بیشتر و کنجکاویت چند برابر شده.   *خیلی غرغرو و بغلی شدی . وابستگیت به شیر بینهایت شده درحدی که دوس داری 24 ساعت تو دهنت باشه. هم خودت اذیت میشی هم منو خیلی اذیت میکنی واسه همین قراره بعد از واکسن 18 ماهگی از شیر بگیرمت. * دوتا دندونای بالای اسیاب باهم دراومدن. *دستاتو گاز میگیرم میگی: ( دَد... دَد) درد.درد *عاشق بازی کردن با شاهینی. از پشت لباسشو میگیری قطار بازی میکنی و همیشه هم موقع اسب سواری یا قطار بازی میگی : (گاد گاد )به جای پتیکو پتیکو. *مهر و جانماز رو خیلی دوست داری همیشه و هرلحظه میاریشون وسط خونه شروع میکنی به مناجات کردن...و ادای نم...
18 دی 1398

یک سال و پنج ماه

خوشگل مامان 17ماهه شدی... *دندون هفتمت از پایین سمت چپ دراومد. *جدیدا دچار خودآزاری شدی،دستتو فرو میکنی تو حلقت درحدی که اوق میزنی و بالا میاری. یا اینکه سرتو میکوبی به زمین یا دیوار دردت میاد شروع میکنی به زدن زمین... دستتو میزاری لای درکابینت فشار میدی بعد گریه میکنی. بعد از انجام همه این کارا دنبال مقصر میگردی شروع میکنی به زدن اونچیزی که باعث دردت شده... خب چه کاریه عزیز دلم (هه هه هه) *میری بالای یه جای بلند شروع میکنی به صدا زدن : (اَدَ اَدَ )  یعنی منو نگاه کنید. *شاهین این اندازه بود با تبلت آرومش میکردم و سرش گرم میشد. شروین با سی دی و اهنگای مورد علاقش. که تو گوشیمم ریختم و صبح تاشب با دستگاه دی...
18 آذر 1398

یک سال و چهارماه

عزیز دل مامان 16 ماهه شدی... * واسه چکاپ 16ماهگی بردمت بهداشت. وزنت 9600 و قدت 79 cm. * خیلی خیلی شیطونی ، سرازهمه جا درمیاری، به همه چی دست میزنی، هر چیزی رو تست میکنی، ترس تو وجودت نیست، فوق العاده کنجکاوی... * ازپله های سرسره میری بالا سرپا وایمیستی، خیلی خطرناک شدی، سرسره تو حیاط رو ازدست فوضولیات جمع کردیم. تو پارک عاشق تاب بازی هستی. * ششمین دندونت از بالا سمت چپ دراومده... * اهل قردادن و رقصیدنی، با اهنگ شاد به رقص درمیایی. * اوتو ،بخار اب ،درقابلمه ، غذای داغ یا دود ببینی (اوووف اوووف) میکنی ، دماغتو جمع میکنی یعنی میگی داغِ داغِ... * بهت میگیم بوس بده سرتو میاری جلو که ما بوست کنیم... * خی...
18 آبان 1398

یک سال و سه ماه

شروینم 15 ماهه شدی نفس مامان...   *این ماه دندون پنجمت دراومد.(ازبالا سمت راست) * هفته اخرشهریور مسافرت چندروزه به تهران داشتیم. هم واسه خرید دوربین هم دیدن دوستهام که خیلی دلم براشون تنگ شده بود و هم اینکه قبل شروع مدارس یه اب و هوایی عوض کنیم. از زمان اسباب کشی دقیق یک سال شد. واقعا دلم تنگ شده بود. هیچ وقت فکرشو نمیکردم یه روزی دلتنگ تهران بشم منی که همش فراری بودم از این شهر. قبلا شاهین خیلی شیک و شاهانه تو ماشین میخوابید اماحالا شروین جاشو گرفته. طفلی بچم چجوری مظلوم خوابیده. فدات بشم مامانی قرار با بهترین دوستای زندگیم که یک سال ندیده بودمشون. همون جای همیشگی و همون صبحونه همیشگی ...
29 مهر 1398

کلاس اولیِ من

اول مهر1398 : باورم نمیشه شاهین کوچولوی وبلاگ ما اونقدری بزرگ شده که امسال داره میره کلاس اول... وقتی روپوش مدرسه رو تنش کردم یه حس خوشحالی تمام وجودمو فرا گرفت به وضوح میدیدم که پسرم دیگه قد کشیده و کم کم داره بزرگ میشه. درواقع وارد یه مرحله جدیدی از زندگیش شد که بعدها همین روزها بهترین خاطرات دوران مدرسش میشه... هرسال روز اول مهر واسه من یه خاطره خوبی بجا گذاشته امیدوارم شاهینم همین حسو داشته باشه و تو ذهنش نقش ببنده... 31 شهریور: مانی و باباجون هم خوشحال بودن از اینکه شاهین امروز اولین تجربه ورود به مدرسه رو داره ، صبح زود اومدن دنبالمون و همگی بهمراه شاهین راهی مدرسه جدیدش شدیم. مدرسه تلاش که شامل 4تا کلاس اول و دوتا کلاس دوم که ساختم...
17 مهر 1398

یک سال و دوماه

مرداد و شهریور 98: پسرای قشنگم شکر بابت حضورتون تو زندگیمون... شروین در سن یک سال و دوماهگی میتونی صدای سگ و گربه دربیاری. اعضای بدنتو میشناسی هرجا رو بگیم بهمون نشون میدی: مو چشم دندون زبون دست پا. چیزی که داغ باشه قیافتو جمع میکنی اوووف اوووف میکنی. حساسیت ما رو نسبت به گلدونهای تو خونه میدونی، میری سمتشون با یه نگاه زیرچشمی  برگ گلها رو میکنی و الفراااااار. درحین راه رفتن هرچی دم دستت باشه میندازی زمین یا چپشون میکنی کلا به هرچیزی که تمیز و مرتب سرجاش باشه حساسی دوست داری چپه بشن. فلوت و ساز دهنی رو برمیداری توش فوت میکنی، بلز و کیبورد رو میگیری تق تق میزنی. اینقدر که تو خونه شاهین میزنه ،تو هم طرز استفاده ازشون ...
18 شهريور 1398