37 ماهگی + عروسی خاله جون
بازم اسفند از راه رسید... دوباره حس خوب بهاری ، تکاپوی خرید عید ، و جاری شدن زندگی با شیب تند به سمت سال جدید امسالم مثل پارسال درگیر جشن بودیم، اما اینبار جشن عروسی خاله جون 10 و 11 اسفند عروسی خاله جون و عمو حسین بود و این یعنی یک هفته دور از کار و هیاهوی تهران... شب فوق العاده ای بود ، هرچند شاهین بخاطر خستگی یکم ادیت کرد اما خیلی خوش گذشت و به قولی اون دو شب رو ترکـــــــوندیم یک عدد شاهین خسته و خوابالو تو مراسم عروس کشان تو بغلم خوابش برد و امـــــــا میریم سراغ خاطرات شاهین ... سوره ناس، حمد ، توحید و کوثر رو کامل وبدون کمک تا اخر میخونه اعداد رو تا 30...
نویسنده :
مامان شیما
22:50